Dataset Viewer
text
stringlengths 20
121
|
---|
/ا/ان- نفی با اسم و فعل پارسی باستان، اوستایی (a/an) آوردن، انیران، امرداد اریخت (amorphous) معادل in/im، a/ab در انگلیسی
|
ابر- بزرگنمایی، برتری پارسی میانه (abar)، اوستایی (upairi) ابرمرد ابررسانا، ابرنواختر معادل super/hyper
|
ابی- بدون (شکل کهن بی-) پارسی میانه (abi)، اوستایی (apa) - ابیراهش (aberration) معادل in/im، a/ab
|
اَپا- دور، از اوستایی (apâ) - اپافامیدن، اپامرکز معادل apo
|
اَپی- روی، به طرف اوستایی (api) - اپی چرخه، اپی زایش معادل epi
|
ارتا/اردا/ارد- راست، درست اوستایی (ǝrǝdua) اردیبهشت، اردکان اردابینی، ارتاساخت معادل ortho
|
سِ/زِ/زُ/شِ/اُس- بیرون، از پارسی میانه (us-/uz-) زدودن، آزمایش اُسکفتن، زُکاردن معادل ex
|
اف- بالا، روی اوستایی (aiwi) افراشتن، افسر افماردن، افپریدن معادل up/above
|
ام- این، فعلی پارسی امروز، امشب امیوار، امپگاه -
|
اندر- در، بین اوستایی (antare) اندرشدن اندرکنش، اندراتمیک معادل inter
|
اوبا- هردو اوستایی (ubâ) - اوبازناک، اوباقطبی معادل ambi
|
اوپا- زیر اوستایی (upā) - اوپاگرمایی، اوپاچرخزاد معادل hypo
|
ب- (۱) داشتن (شکل کوتاه با-) پارسی بخرد، بزنان - -
|
ب- (۲) تأکید با فعل پارسی برفت، بشد - -
|
با- داشتن پارسی باخرد، باوجدان - -
|
باز- دوباره پارسی میانه (abâz) بازآمدن بازگفتن معادل re
|
بر- بالا، تأکید پارسی میانه (abar) برآمدن برزیویدن، برشانش معادل sur، on
|
بس- بسیار پارسی میانه (vas) بسپار بسپارش، بستاییدن معادل poly، multi
|
بُل- پر، بسیار پارسی میانه (purr) بلکامه، بلغاک بلفام، بل چرخهای معادل poly، multi
|
بی- نداشتن پارسی میانه (abi) بیخرد، بیهوش - معادل in/im، a/ab
|
بیش- زیاد، بیش از حد پارسی میانه (veš) - بیش باری، بیش دمی معادل over/hyper
|
پ- ضد پارسی پیراستن، پالودن - -
|
پاد/پت- ضد پارسی پادزهر، پتیاره پادساعتگرد، پادتن معادل anti، counter
|
پار/پری/پیرار- قبل پارسی پارسال، پریشب - معادل pre
|
پرا- کنار اوستایی پراکَنش پارامغناطیس، پراسو معادل para
|
پس- عقب، بعد پارسی پسرفت پسماند، پساویز -
|
پسا- بعد پارسی - پسانوگرایی معادل post
|
پی- پس، بعد پارسی پیامد پیجو، پیاینده -
|
پیرا/پر- پیرامون پارسی میانه (pêrâ) پرستیدن، پرتو پیراپزشکی، پرناوش معادل peri، circum
|
پیش- قبل پارسی پیشرفتن پیشامد، پیش نمایش معادل pro
|
ترا- سرتاسر اوستایی ترجمه ترابری، تراکنش معادل trans
|
تک- یک پارسی تکنگاری تکپار، تکشاخ معادل mono، uni
|
در- درون پارسی درآمدن درکنش، درشمیدن -
|
دژ- بد پارسی دژخیم دژدود، دژگواری معادل dys
|
دش- بد (شکل دیگر دژ-) پارسی دشنام دشدَمی، دشآهنگی معادل dys
|
دی- قبل پارسی دیروز - -
|
سر- تکمیل با افعال پارسی سرآمدن سرریز، سرشار -
|
فر- برتری، کمال پارسی فرنشین فرایند، فرآوری -
|
فرا- بالا پارسی فراتاب فرابنفش، فرابری معادل ultra
|
فرو- پایین پارسی فرورفتن فروسرخ، فرونهادن معادل sub
|
نا- نفی پارسی ناجوانمرد نارس، نادان -
|
ن- به سوی، پایین پارسی نگریستن نپاهش، نپاهیدن -
|
وا- معکوس با افعال پارسی وارفتن واپاشی، واکنش -
|
ور- بالا پارسی وررفتن ورکشیدن، ورافتادن -
|
هم/هن/ان- هم، با هم پارسی همراه، هندسه همایش، انباشتن معادل homo، syn، com
|
هو/خُ/خُو- خوب پارسی هومن، خسرو هونهنگ، هوپرورد معادل eu
|
اچم- این، همین - اچمگاه - ضمیر اشاره
|
در- ارتباط، کثرت - دروازه - -
|
درد- درد، رنج - دردناک - -
|
درون- درون، داخل - درونگر - -
|
دژ- مکان محصن - دژبان - -
|
دس- دست، توان - دستمزد - -
|
دسه- مشابه دس، قدرت - دستیار - -
|
دش- سخت - اصلاحی - -
|
دگر- دیگر، تغییر - دگرگونی - -
|
دم- زمان - دمیدن - -
|
دی- ساخت اسم - دیوان - -
|
زبر- شدت - زبردست - -
|
زیر- پایین، زیرین - زیرزمینی - -
|
سا- تشبیه - سابا - -
|
پسوند کاربرد مثالها توضیحات
|
-آسا چگونگی یا مانندگی نهنگآسا، شیرآسا، اهریمنآسا کاملاً درست و رایج در پارسی
|
-آگین دارندگی یا اتصال برفآگین، زهرآگین، خشمگین درست و پرکاربرد
|
-او کوچکسازی یا فراوانی یارو، شکمو، ترسو، بُرزو دو معنی داره و هر دو درسته
|
-ور دارندگی گنجور، مزدور، نمور رایج و دقیق
|
-اومند دارندگی تنومند، برومند کمتر رایج ولی درست
|
-ا (۱) صفت فاعلی مطلق از بن مضارع بینا، شنوا، زیبا استاندارد و رایج
|
-ا (۲) الف ندایی برای خطاب خداوندا، پروردگارا درست و پرکاربرد
|
-ا (۴) صفت از مشخصه ژرفا، بلندا، گرما درست، مشابه -نا
|
-ا (۵) شگفتی یا افسوس خوشا، شگفتا، دریغا رایج و دقیق
|
-اد انجمن یا اسم مکان نویساد، چکاد درست، ولی نویساد کمتر رایج
|
-اده اسم افزار سنباده رایج و دقیق
|
-ار (۱) صفت فاعلی از بن ماضی برخوردار، گرفتار استاندارد
|
-ار (۲) اسم مصدر از بن ماضی گفتار، رفتار رایج و درست
|
-اک اسم مفعولی خوراک، پوشاک دقیق و پرکاربرد
|
-ال اسم شکل چنگال، گودال درست و رایج
|
-اله اسم تفاله، نخاله دقیق و کاربردی
|
-اُم عدد ترتیبی یکم، دوم استاندارد
|
-ان (۱) صفت فاعلی از بن مضارع روان، گریان رایج
|
-ان (۲) قید از بن مضارع دوان دوان درست و پرکاربرد
|
-ان (۳) اسم زمان بهاران، بامدادان دقیق
|
-َن (۴) اسم ابزار سوزن، روزن رایج
|
-انه (۱) قید از اسم دانشمندانه درست
|
-انه (۲) صفت از اسم مردانه، زنانه رایج
|
-ایک صفتساز (شکل کهن -ای) تاریک، نزدیک درست، ولی کمتر رایج
|
-این صفتساز زرین، سیمین پرکاربرد
|
-اینه اسمساز خاگینه، زرینه دقیق
|
-بار اسم مکان (کرانه) رودبار، دریابار رایج
|
-باز صفت فاعلی (بازیکننده) قمارباز، کفترباز درست و رایج
|
-بان صفت فاعلی (نگهبان) پاسبان، راهبان دقیق
|
-بُد دارندگی سپهبد، دریابُد رایج
|
-تر صفت تفضیلی (برتر) خوبتر، بدتر استاندارد
|
-ترین صفت عالی (برترین) بهترین، بدترین پرکاربرد
|
-چه تصغیر کوچه، مورچه رایج
|
-دان اسم جا یا ظرف نمکدان، تخمدان دقیق
|
-دیس مانندگی تندیس، سردیس درست
|
-زار اسم مکان لالهزار، سبزهزار پرکاربرد
|
-سار اسم مکان یخسار، کوهسار دقیق
|
-سان مانندگی یا چگونگی دیوسان، شیرسان رایج
|
-ستان اسم مکان یا زمان گلستان، تابستان پرکاربرد
|
End of preview. Expand
in Data Studio
No dataset card yet
- Downloads last month
- 6