nezamisafa/whisper-persian-v4
Automatic Speech Recognition
•
2B
•
Updated
•
565
audio
audioduration (s) 1
10.4
| corrected_sentence
stringlengths 2
77
|
---|---|
برای کندن زمین سفت از کلنگ استفاده میکنیم.
|
|
به اتهام خیانتکاری از حزب اخراج شد.
|
|
او دستور موکد داد که کسی را راه ندهیم.
|
|
برآورده کردن کلیه خواستههای کارگران
|
|
آنچه را که خداوند مقدر کرده است هیچ بشری نمیتواند عوض کند.
|
|
برای سلامتی مادرم دعا کردم.
|
|
اسم مرا درست بنویس!
|
|
برونگاه فاضلاب
|
|
برخی نوارهای کهنه موسیقی صدای گوشخراشی میدهند.
|
|
انواع ماهیها
|
|
خیاطی آسان
|
|
آیا به صداقت او اطمینان داری؟
|
|
پاسخهای زیرکانه او حاضران را رودهبر کرد.
|
|
او را به خاطر عدم صداقت سرزنش کردم.
|
|
این خانهی خود من است و من مالک آن هستم.
|
|
تخمه کدوی نمکزده و برشته
|
|
آجر لق در دیوار
|
|
دویدن ورزش خوبی است.
|
|
او چندین جامه روی هم پوشیده بود.
|
|
پرداخت کمک مالی به یک متحد
|
|
استدلال او غیرمنطقی بود.
|
|
آنان راندند و در دل شب ناپدید شدند.
|
|
تجارت برده هنوز هم وجود دارد.
|
|
به بلندی سه متر
|
|
از میان لایهای از اشک به من نگاه کرد.
|
|
پاسخ سریع ما به اتهامات آنها
|
|
او دنبال پول مفت میگردد.
|
|
خبرنگاران سناتور را در گوشهی سرسرا گیر انداختند.
|
|
اگر ریشش را بتراشد خیلی جوانتر به نظر خواهد آمد.
|
|
از دیدن سکهها چشمانش برق زد.
|
|
ایستگاه رادیویی سری
|
|
چشمان شرارهبارش!
|
|
برخورد دو موشک در هوا
|
|
او ثروت خود را بین مؤسسات خیریه تقسیم کرد.
|
|
امشب مهمان دارم و به کمک بیشتری نیازمندم.
|
|
تشنهلبان کربلا
|
|
افراد دشمن را مخفیانه تعقیب کردند.
|
|
شعر فارسی
|
|
این فرش را به همهی دنیا هم نمیدهم!
|
|
بوی ماهی او را بیزار میکرد.
|
|
براقی یک سطح لعابدار
|
|
توافق آنان پیامد یک دوره مذاکرات طولانی بود.
|
|
تابع تناوبی، تابع دورهای
|
|
با وجود کارهای بدی که کرده بود باز میخندید.
|
|
اکتشاف در زیر دریا
|
|
با اسب الوار بردن
|
|
او دربارهی زمان وقوع حادثه هیچ شبههای نداشت.
|
|
تجارت برونمرزی
|
|
افسر جوان از نظر درجه به سرباز پیر ارشدیت داشت.
|
|
انگشتانم از شدت سرما بیحس شده بودند.
|
|
برای راحتی شما از هیچ کاری فروگذار نشده است.
|
|
از مسئولیتهای خود شانه خالی کردن
|
|
اعطای امتیاز
|
|
از این اعمال زشت دست بردار!
|
|
او همهی ثروت خود را صرف فعالیتهای مذهبی کرد.
|
|
تا گفتم پول ندارم بر سرم فریاد زد.
|
|
برنامهی هنری سرشار از ریزهکاری
|
|
این قدر پول را با خودت اینجا و آنجا نبر!
|
|
او چشمان خود را بر آن سوسک دوخته بود.
|
|
آنها جاده را طولانیتر خواهند کرد.
|
|
تصور میکنم مسافرت دو ساعت طول بکشد.
|
|
پری خانم داشت گلهای کوچکی را بر شال گردن خود گلدوزی میکرد.
|
|
او دیگر سن بچهدار شدن را پشت سر گذاشته است.
|
|
رفتار برادرش کاملاً زننده بود.
|
|
رأیهای له و علیه چیزی
|
|
اعتماد داشتن به
|
|
او را با سایر زندانیان در یک دسته قرار نده.
|
|
او رک و راست و با بیپردهگی صحبت کرد.
|
|
او خطر از دست دادن شغلش را بر خود هموار کرد.
|
|
او طناب را از دور درخت گذراند.
|
|
به خاطر باران مسابقه به تعویق افتاد.
|
|
اشتباه را جبران کردن
|
|
بهبودیابی خودانگیخته از بیماری
|
|
پاسخ حاکی از بیمیلی
|
|
تنها این درخت پوک است.
|
|
او دماغ بزرگی دارد.
|
|
از توچال دورنمای خیرهکننده تهران را دیدم.
|
|
پول هنگفت
|
|
او را از مدرسه اخراج کردند.
|
|
اکثر اوقات او تک و تنها میماند.
|
|
آنتن جمع شو
|
|
آنان فاقد نزاکت هستند.
|
|
تسهیلات ورزشی دیگری نیز در دسترس است.
|
|
چه ماهرویی شده است!
|
|
بخش راکد شدهی شهر
|
|
برای چندی مخفی ماندن
|
|
بیستم مرداد
|
|
تدبیر جدیدی برای تزیین خانه
|
|
اون کلیدهای لعنتی را کجا گذاشتی؟
|
|
پایان هفته را در دماوند سپری کردیم.
|
|
زیر قابلمهای
|
|
به جای از خود راضی بودن باید بکوشیم از این هم موفقتر باشیم.
|
|
بیشتر مسائل، از نادانی ناشی میشوند.
|
|
او خودش آن کار را کرد.
|
|
او به بحث مطالب جنبی پرداخت.
|
|
امروز ساعت شش بامداد بیدار شدم.
|
|
او پرده را باز کرد.
|
|
خواص این دارو
|
|
برای من مشکل بود با علاقه به حرفهای آنها گوش بدهم.
|
|
سسهای خردل
|