url
stringlengths
30
89
title
stringlengths
2
61
author
stringlengths
1
211
content
stringlengths
463
22.9k
tags
listlengths
0
3
date
date32
likes
int64
0
509
dislikes
int64
0
243
views
int64
2
2.24M
prev_url
stringclasses
0 values
next_url
stringclasses
0 values
content_len_diff
float64
0
0.1
title_len_diff
float64
0
0.29
len
int64
463
22.9k
ld_ratio
float64
0.03
2.5
read_score
float64
0
0.84
tag_multiplier
float64
0.1
4.56
rating
float64
0
8.88
https://shahvani.com/dastan/سکس-در-حالت-قهر
سکس در حالت قهر
امیر
اسم من امیر. بدنی دارم کاملا سفید. خیلی سفیدم. تنم مانکنی کون خوبی هم دارم. یه روز یکی از دوستام که کیری سیاه داشت بهش درکونی زدم. بعد اونم بهم زد. باهم تو این جور چیزا کل‌کل می‌کردیم. تا اینکه یه شب عروسیه همسایمون شد اونم اومده بود. وقتی یدونه بهش زدم لج کرد و بهم گفت جرعت داری بیا دنبالم. پشت خونه همسایمون گرفتم و رو شلواری می‌مالید. بعدم کیرش رو نشون داد. خواستیم انجام بدیم که یه نفر اومد. نشد... گذشت، تا اینکه با هم سر همین چیزا دعوا وقهر کردیم. یه روز توی استخر دیدمش اونم منو دید حشری شده بودم، رفتم خونه، که از قضا خونه مون خالی بود. پیامش دادم که اگه خایه داری بیا خونه ما. ده دقیقه نبود که اومد. اول ترسیدم. بعد که اومد تو کفشاش رو کند بهم با حالتی جسورانه گفت پامو ببوس بلیس. منم از خدا نخواسته یهو همین کارو کردم. بعد داشت رو شلواری می‌مالید و انگشت رو روی سولاخم می‌کشد منم کیرش رو گرفته بودم. خواست شلوارمو بکشه پایین نداشتم و من شلوار اونو کشیدم پایین عجب کیری تقریبا سیاه کلفت انگار مال پیرمرد ۶۰ ساله بود. نه بچه ۱۵ ساله. گفت بخور منم تا تونستم خوردم. همه چیو خوردم تا ته کرد توی حلقم. بعد لختم کرد به زور. منم خوشحال شدم. هفتیم کرد. یه دونه مو هم نداشتم چون قبلش با پودر زده بودم. اول هرکار می‌کرد نمی‌شد نمی‌رفت تو سولاخم به من گفت وازلین یا کرم نداری. منم جوآبش‌رو ندادم. رفت از تو آشپزخونه ریکا آورد و زد دوسه بار آروم زد بعد دیگه تلمبه. داشتم می‌مردم از سوز و درد. بعد پنج دقیقه فرار کردم از زیر دستاش. ابش مگه میومد. گرفتم از پشت و خوابید روم و شروع کرد خیلی کیف داد اگر چه درد میومد می‌زد تو سولاخم. بعد گفت ساک بزن. کیرش‌رو پاک کردم و شروع کردم. دو دقیقه لیس زدم که خوابید و گفت بشین روش تلمبه بزن. خیلی درد داشت اما حشرم دردو احساس نمی‌کرد دیگه خسته شدم و ولش کردم اومد باز خوابید روم. دوتا تلمبه زد و آبش‌رو ریخت رو کونم. ومنم با انگشت خوردم مزش عالی بود... حالا هم هر هفته میاد و می‌کنه بعضی وقتها هم دو نفر رو میاره و پاره‌ام میکنن.
[ "گی" ]
2019-01-28
1
17
36,050
null
null
0.033353
0
1,766
0.152332
0.427135
0.1
0.015233
https://shahvani.com/dastan/کون-دادن-من-به-یکی-از-بچه-های-همین-سایت
کون دادن من به یکی از بچه‌های همین سایت
سروش
سلام دوستان من سروش داستانی که براتون تعریف می‌کنم کاملا واقعیه من خیلی حشری بودم ودوس داشتم یکی کونم‌رو یه حالی بهش بده از خودم بگم اون موقع ۲۱ سالم بود بدنم سفید وبی مو بودم راستش فقط پسر داییم احمد گاهی منو می‌کرد تا سر کیرش‌رو میذاشت دم سوراخم ارضا می‌شدم وتمام, اون شب من خیلی حشری بودم خلاصه شماره یک نفرو تو یکی از دهاتای اطراف تو شهوانی گرفتم که اسمش امیر بود وقرار شد همون شب برم منو بکنه امیر گفت که کیرش کوچیکه ومنم چون کونم تنگ بودقبول کردم که امیر منو بکنه راستش فکر نمی‌کردم که راه بیفتم صد کیلومتر برم که بزارن کونم ولی به محض اینکه عکس کیرش‌رو برام فرستاد کونم شروع به وول وول کردن کرد وراه افتادم خونه اونها تو یه روستایی دور افتاده‌ای بود تو جاده که با ماشین خودم که پراید بود می‌رفتم امیر یکسر بهم زنگ می‌زد بهش گفتم موهاشو تمیز بزنه که میخوام حسابی بخورمش براش واونم گفت برو دستشویی جایی با اب شلنگش خودتو تخلیه کو ومنم تو دشویی پمپ‌بنزین این کارو کردم خلاصه ما رفتیم دم روستای امیر اینا گفت بریم یکم بالاتر تو یه گودی هست تو ماشین که رفتیم امیر که معلوم بود خیلی حشری بودانگشتشو کرده بود توی کون من رسیدیم تو همون جایی که گفته بود وای کیرش‌رو درآورد منم خم شدم روکیرش وتا ته می‌کردمش تو حلقم اونم داشت باانگشتاش کونم‌رو باز می‌کرد کیرش داغ داغ بود چنان با حرص خوردمش که گفت ابش داره میاد همه آبش‌رو بافشار ریخت تودهنم منم اخرین قطرشو مثه جنده‌ها خوردم بعد گفت صبر کو چند دقیقه دیگه نوبت این کون سفید وبی موه خلاصه من دوباره انقده کیرش‌رو خوردم باتخماش که دوباره راست وداغ شد صندلی ماشینو خابوندیم من دمر دراز کشیدم وامیر سر کیرش‌رو گذاشت دم سوراخ کونم انقده تنگ بود به زور رفت تو بهش گفتم باگوشی خودم فیلم بگیر فقط از کون من وکیر خودت امیر که یک‌بار ارضا شده بود گویا قصد ارضا شدن نداشت منم ازیه طرف حال می‌کردم ازیه طرفم درد داشتم ولی شکمش که چسبیده بود به بالای گودی کمرم داشت دیونم می‌کرد از اون ورصدای شلاپ شلوپ کیرش توکونم حس عجیبی بود تا اینکه آبش‌رو ریخت تو کونم تواین مدت من برای دومین بار ارضا شدم هنوزم کون میدم ولی امیر کاش یه بار دیگه کونم‌رو می‌کرد فیلمشم پخشه
[ "گی" ]
2018-04-09
1
17
2,381
null
null
0.017186
0
1,894
0.152332
0.200639
0.1
0.015233
https://shahvani.com/dastan/خانه-دانشجویی-گی
خانه دانشجویی گی
احسان
همیشه حس به همجنس در من وجود داشته ولی خب به دلایل زیادی امکان بروز دادنش وجود نداشته. وقتی رفتم دانشگاه ترم دوم بود که عاشق یکی از ورودی‌های دانشکدمون شدم البته هنوزم دوسش دارم ولی نشد با هاش سکس کنم. در عوض سال آخر دانشگاه بود که با دوتا از هم‌کلاسی هام خونه دانشجویی اجاره کردیم اتفاقا یکی از اونها یک پسر لاغر و قد بلند بود همون تیپی که من خوشم میاد و حالا هم خونه‌ای شدن علاوه بر هم‌کلاسی بودن باعث شده بود که باهم دیگه راحت و بی‌رودربایستی حرف بزنیم تا قبل از این هر وقت دوستم از روی شوخی بهم می‌چسبید یک حس خیلی خوب داشتم ولی اصلا نمی‌تونستم برای این کار داوطلبانه برم جلو یا اصرار کنم ولی به محض اینکه هم خونه‌ایم شد ویک شب تنها بودیم و نفر سوم خونه نبود بهم گفت بیا تا محمد میاد یک سکس داشته باشیم والبته که شوخی می‌کرد ولی دفعه بعد که تنها بودیم و رفته بودم نزدیکش و باهاش ور می‌رفتم پا شد و منو به شکم خوابوند وخودش خوابید روم وای خدای من تپش قلبم بالا رفت و احساس گرما و هیجان زیادی کردم زیرشلواری و شورتمو کشید پایین و کیرش‌رو در آورد گذاشت رو کونم و هی خودشو بالا می‌کشید و ول می‌کرد روی من صدای شلپ شالاپ بلند شده بود و خیلی حال می‌کردم که محمد زنگ خونه رو زد و سریع جمع و جور شدیم. دوباره هروقت تنها بودیم و بهش می‌گفتم بیا سکس بیا بغل و... می‌گفت نه و هی دلیل می‌آورد برام بلاخره اتفاقاتی افتاد که فهمید من همجنسگرام و عشق من که همیشه ازش حرف می‌زدم یکی از پسرای دانشکدست وسرانجام وقتی من و اون رفته بودیم واسه کارای پایان‌نامه و توی خونه تنها بودیم گفت مخ یک دختر رو زدم ولی خبری ازش نشده منم که خیلی وقت بود تو کف پسرای قد بلند و لاغر مثل اون بودم گفتم میخوای منو به جای دختره بکن اونم گفت پاشو خودتو تمیز کن منم گفتم باشه به موقش اونم گفت موقش الآنه و منو دمرو خوابوند و خودم کمکش کردم که کیرش‌رو به ماله و بکشه لای کونم و خودم با دو دست لپای کونم‌رو باز کردم براش که کیرش‌رو گذاشت رو سو راخم و فشار می‌داد یک‌لحظه خواستم واسه امتحان کردن اون از زیرش فرار کنم که دیدم با بازوهای قویش منو بزور زیر خودش نگه داشت و فهمیدم که مصمم شده منو بکنه بهش گفتم تو رو خدا خیسش کن اونم سوراخ من و کیرش‌رو تفی کرد و با کیر کلفتش روی سوراخ کوچیک من سوار شد و فشار داد تا اینکه خودش گفت رفت داخل بعدم آبش اومد و شلوارمو بالا کشید و آروم گفت کصافت!
[ "گی" ]
2017-06-07
1
17
5,545
null
null
0.010837
0
2,052
0.152332
0.276693
0.1
0.015233
https://shahvani.com/dastan/کون-دادن--من-تو-سرخ-حصار
کون دادن من تو سرخ حصار
Ashkin00981379
سلام. اسم من اشکانه ۱۹ سالمه و قدم ۱۷۰ و وزنم ۸۰. هیکلم معمولیه و بدن سفیدی دارم. چند وقت پیش بدجوری حشری شده بودم. اومدم شهوانی یه تاپیک زدم و خواستم کسی اگه نزدیک است بیاد پیام بده. حدود دو ساعت بعد یه پسری به اسم ارش حدود ۲۵ ساله بهم پیام داد. خدا رو شکر نزدیک بود. ادرس بهش دادم و تو زمانی که برسه، رفتم حموم و خودم رو اماده کردم. حدود ساعت ۶ عصر بود که زنگ زد و گفت سر کوچتونم. رفتم سوار ماشینش شدم. تقریبا هوا تاریک شده بود. رفتیم سرخ حصار و گشتیم و یه جای خلوت پیدا کردیم. یه دست‌شویی پیدا کردم و رفتم خودم رو خالی کردم. پیاده شدیم و یه پتو پهن کرد زمین و نشستیم. اول یکم حرف زدیم. بعد اروم لبش رو گذاشت رو لبام. وای داشتم می‌مردم از حشر و استرس. زبونش رو می‌کرد تو دهنم خیلی عالی بود. گردنم رو لیس می‌زد و حشرم صد برابر می‌شد. هلش دادم زمین و زیپش رو باز کردم. کیرش زیاد بزرگ نبود ولی کلفت بود. افتادم روش و کیرش رو کردم تو دهنم. سرش رو زبون می‌زدم، دادش می‌رفت هوا از حشر. حدود پنج دقیقه براش ساک زدم، گفت بسه دیگه داره ابم میاد. منم عقب کشیدم و صبر کردم تا سرد بشه. دفت از تو ماشین، وازلین اورد و من رو، روی صندلی عقب خوابوند طوریکه بدنم تو بود ولی پاهام و کونم بیرون ماشین بود، یزره وازلین زد به کیرش و یزره هم به کون من. یزره انگشتم کرد تا باز ب شه سوراخم. بعد کیرش رو گذاشت و اروم فشار داد تو. زیاد درد نداشت چون قبلا داده بودم ولی خیلی حال کردم. دلشام زیر کیرش از گرمای بدنم، اب می‌شدم. کم‌کم تلمبه هاش تند‌تر و محکم شد. حدود پنج دقیقه تلمبه زد و گفت داره میاد. گفتم بپاش تو صورتم. درآورد و یزره براش جلق زدم. ابش رو با تموم قدرت پاچید تو صورتم. خیلی داعغ بود ابش. خیلی حال کردم. یزره گذشت. صورتم رو پاک کردم. اومد بوسم کرد و من رو رسوند. بهترین خاطرم‌بود. ممنون از اینکه خوندید.
[ "گی" ]
2017-05-27
1
17
3,106
null
null
0.032404
0.041667
1,593
0.152332
0.447221
0.1
0.015233
https://shahvani.com/dastan/فکر-نمی-کردم-کون-کردن-اینقدر-باحال-باشه_1
فکر نمی‌کردم کون کردن اینقدر باحال باشه...
مصطفی
با سلام خدمت همه اعضای عزیز شهوانی داستان واقعیه ولی سایت گفته اسم هارو عوض کن تا حریم حفظ بشه و... من مصطفام از مشهد و ۲۰ سالمه و میخوام داستان کردن کون یکی از خوشگل‌ترین پسرایی که دیدمو تعریف کنم قدم بلنده حدود ۱۸۷ و کیرم حدود ۱۹ سانته قضیه از پارسال کلاس چهارم شروع شد... کن رشتم تجربیه و تو کلاس ریاضیا یه پسره تازه اومده بود که توجه همه رو به خودش جلب کرده بود مهراد پسر ظاهرا جاهل و لاتی بود اما فقط ظاهرا!!! منم پسر شرری نبودم اما مثبت هم نبودم کلا تو جو مدرسه نبودم همش فکر دختر و کصو کون بودم که کون قلمبه و لبای قلوه ایش چشم منو بدجوری گرفت!!.. نمیخوام زیاد طولانی کنم داستانو و شما عزیزانو خسته کنم پس میرم سر اصل قضیه... من همیشه خیلی به فکر تایم و کیفیت سکسی و برام واقعا مهمه که طرفم راضی باشه برا همین خیلی رو کیر و کمرم کار می‌کنم هر جور شد با مهراد سر رفاقت و باز کردم باهم صمیمی شدیم با اینکه رشته هامون یکی نبود مهراد واقعا بهم وابسته شده بود باهم شوخی‌های زیادی می‌کردیم و همیشه همو میمالوندیم البته اون از شوخی من از قصد کردن!! هخ خلاصه من براش فیلم و حشریش می‌کردم ولی نمی‌کردش تقریبا آخرای سال شده بود بعدازظهری کلاس شیمی جبرانی باهم می‌رفتیم آخه ریاضی و تجربی شیمیش یکیه برا همتون باهم بودیم ساعت چهار عصر سر کلاس گفت مصری یه سوپر بزار مثله همیشه شق کنیم!! من تعجب کردم ولی به روم نیاوردم و گفتم نه!! گفت آخه چرا؟ گفتم ۱۸ سانتو بلند کنم کسیم نیست بکنمش از خجالت کیرم در بیام یه پوزخندی زد و با شیطنت گفت حالا باهم کنار میایم... هخ منم چشام قلبی شده و منتظر موندم کلاس تموم شه همه که رفتن مام تو حیاط یکم قدم زدیم بعد که همه رفتن رفتیم تو کلاس و درو رو خودمون قفل کردیم فیلم گذاشتم هنذفری زدمو صداشم زیاد کردم جفتمون شق کرده بودیم ولی من هم هیکلی بزرگتر بودم و هم کیرم داشتیم نگاه می‌کردیم که من کم‌کم دستم و بردم سمت کونش و مالوندمش یهویی اونم کیرم‌رو که شق و رق شده بود رو محکم گرفت!! من با تعجب نگاش کردمو اونم همین که منو دید لباشو گذاشت رو لبام وای خیلی لباش نرم بود محکم لبای همو می‌خوردیم و من کونش‌رو تو دستم گرفته بودم اونم کیرمو زیپو کشیدم پایین کیرم که سرخ‌شده بود افتاد بیرون با شهوت خاصی نگاش کردم گفت که به کسی ندیا همش مال منه! منم گفتم جون بخور که همش مال خودته (بقول استاد باقری که: موخوریش؟ سوسیسه مخصوص خودته هخ!!) اونم کیرم‌رو ماچ می‌کرد کم‌کم می‌کرد تو دهنش بیشرف بیشتر کیرم‌رو تو خلقش کرده بود نمیدونم او جارو از کجاش آورده بود!!! داشت ساک می‌زد چند دقیقه‌ای که حس کردم کماکان داره میاد... بهش گفتم وخی که از اول ساله تو کفتم عشقم گفت میدونم منم خیلی دوس داشتم باهم باشیم... خلاصه داستانو گذاشت رو میز کونش و قمبل کرد وای یه کون سفید و خیلی کم مو و واقعا بزرگ جلوم بود کیرم‌رو خوب تفی کردمو بدون انگشت کردن کردم توش یه جیغ کشید و من سریع دهنشو گرفتم و کیرم‌رو گذاشتم تا جا وا کنه تو خونه جدیدش خ کم‌کم تلمبه هامو شروع کردم و سبکایی که بلد بودمو روش پیاده کردم و آخرتش می‌گفت تو فقط مال منی میخوام همیشه منو بکنی منم چیزی نمی‌گفتم و فقط لذت می‌بردم داشت کم‌کم میومد که گفتم داگی استایل شو و در همون حالت یه دو دقیقه‌ای کردمو همشو ریختم توش اونم برگشت نگاه کرد و گفت مرسی منم خسته شدن رو میز دو نفره ولو افتادم که اومد روم لبای قلوه ایشو به خ کردم می‌داد و منم با دل و جون می‌خوردم!! بعد از اون قضیه سه بار دیگه هم کردمش ولی متاسفانه شمارشو گم کردم آخه گوشیم زدن جاکشا و دیگه نتونستم پیداش کنم آخه دیپلم رو گرفتم از مدرسه خلاص شدم ولی می‌تونید من آدم محتاطی ام همیشه با کانون کیرم‌رو انجام میدم بجز همین یکبار که همرام نبود و توصیه می‌کنم همیشه از کاندوم استفاده کنید حتی برا جق هخ امیدوارم لذت برده باشین
[ "گی" ]
2018-07-17
1
18
26,108
null
null
0.006477
0
3,263
0.14624
0.35826
0.1
0.014624
https://shahvani.com/dastan/هوس-دختر-خشن-و-مغرور-بالاشهری
هوس دختر خشن و مغرور بالاشهری
محمد رضا
دوستان چنتا نکته رو بگم اول اینکه تمام اتفاقات و اسامی این داستان واقعیه و هیچ مشکلی با انتشار اون نه من نه ارباب نداریم من یک کلمه هم دروغ نمیگم چون کلا همه میدونن من صاف و صادقم و از دروغ بیذارم من امروز براتون سعی می‌کنم خاطره‌ام رو به تصویر بکشم دوم اینکه این داستان برای افرادی که گرایش بردگی یا اربابی ندارند جالب شاید نباشه پس فحش ندین چون من درسته برده هستم و در مقابل اربابم از فحش لذت می‌برم اما اصلا دوست ندارم افرادی که نمی‌شناسم و مخصوصا مذکر بهم فحش بدن پس احترام نگه دارید برده بودن به معنای بی‌شخصیت بودن نیست. من محمد رضا هستم این داستان واسه پیارسال زمانیه که من نوزده سالم بود و دنبال ارباب بودم و حسابی دوست داشتم زیر یه بانو تحقیر بشم من خیلی شانسی رفتم تو گروه تلگرام و وسط یه گروه اعتراف کردم که علاقه دارم برده‌ی دخترا بشم چون بحثش بود و یه عده می‌گفتن این افراد بیمارن و اینا تا من واکنش نشون داد و با مقالات روانشناسی ثابت کردم ما الان جزو بیماری‌ها حساب نمیشه گرایشمون کلی از اعضای گروه بهم خندیدن و دستم انداختن اما من حرفایی که فکر می‌کردم درسته رو زدم تا اینکه یه پروفایل دختر اومد دایرکتم که الناز نوشته بود بهم گفت من دوست دارم ارباب بودنو تجربه کنم چون دوستم گفته خیلی حال میده منم سلطه‌گر و مغرورم و از چهره‌ی تو و شخصیتت خوشم اومد دوس داری برده‌ی من باشی؟ من اون لحظه واقعا ضربان قلبم رفت بالا رفتم و عکساشو نگاه کردم یه دختر با قد متوسط و رو به بلند بدن تو پر اما بدون ذره‌ای چربی موهای بلند بینی عمل کرده‌ی سربالا گونه‌های زیبا اما طبیعی و زیبا عمل کرده بود و لباس هاش و عکساش همه لاکچری بودن همون موقع فهمیدم بچه‌ی بالاس منم بهم گفت بیست سالشه و ازم یکسال بزرگتره منم ابراز علاقه کردم که برده‌اش باشم کلی پیام دادیم تا فرداش تلفنی با هم حرف زدیم صدای فوق‌العاده نازکی داشت و بی‌نهایت با ناز حرف می‌زد یکم از خودمون گفتیم از حرفاش فهمیدم خونه‌شون سعادت آباده و پدرش هم نمایشگاه داره هم تو کار ساخت و سازه راستش منم اون موقع بهش گفتم بچه‌ی بالام البته بالا که نه ونک چون نمی‌خواستم بدونه من جنوب شهر میشینم البته ما جنوب شهرم اجاره‌ای بود خونه‌مون و با وجود اینکه بابام معلم بود حقوقش کلا می‌رفت خلاصه قرار گذاشتیم که پنجشنبه که مامانش اینا میرن ویلاشون تو لواسون من برم خونه‌شون البته خودش گفت مامانم میدونه که تو برده‌ی منی و مشکلی نداره سمند بابامو برداشتمو حساب بانکیمو چک کردم کلا پس اندازم چهارصد بود با سمند یه هفته بعد کلاس می‌رفتم مسافرکشی تا تونستم دویست جمع کنم البته من قبلا هم مسافرکشی کرده بودم تابستون و رانندگیم بد نبود با اینکه یه سال بود گواهینامه گرفته بودم خلاصه آقا با ششصد تومن رفتم یه شلوار جین تنگ و قشنگ و یه کتونی و پیرهن گرفتم دویستم موند ته جیبم روز قرار رفتم موهامو حالت داد آرایشگر قبلشم دوش گرفتم و تمام موهای بدنم از ساق پام تا کون و سینه و... رو زدم هیکلم بد نبود متناسب بود اما یه کوچولو شکم داشتم نه اینکه بزنه بیرون تخت بود اما سیکس پک هم نبود و چربی کمی داشت صورتمم یه پسر چشم و ابرو مشکی معمولی اما چهره‌ام مظلوم و دوست داشتنیه روز قرار ماشینم حسابی شسته بودم شب قبلش کلی ادکلن زدم و لباسامو پوشیدمو رفتم سمت قرار به زور خیابونای بالارو پیدا کردم رسیدم سر قرار ساعت شش بعد از ظهر همدیگرو دیدیم و دست دادیم و صحبت کردیم خیلی نزدیک بود به خونه‌شون پیاده اومده بود با مانتو و کتونی‌های مارکش هم دیوونه‌ی استایلش بودم و خودمو برده‌اش میدونستم هم شدیدا بهش حسودیم می‌شد اما حسرت می‌خوردم بیشتر وگرنه نه از اون حسودی‌هایی که بدجنسانه باشه سلام کردیمو گفت بیا بریم فلان کافه رو به روی پارک شقایق رفتیم اونجا و قهوه خوردیمو حرف زدیم در مورد گرایشمون و رفتم و قهوه هارو هم حساب کردم واقعیت گاهی اصلا مثل فیلما نیست که دختر پولدار تمام خرج پسر رو بده البته وقتی اومدیم بیرون الناز دنگ خودش رو بهم داد و خواستم نگیرم اما گفت بگیر حرف نزن سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه‌شون یه آپارتمان خیلی بزرگ و شیک بود که تو پارکینگشون پر ماشین مدل‌بالا بود اما ماشین الناز اینا با وجود وضع خیلی خوبشون یه مزدا و یه رونیز بود که بعدا متوجه شدم از آسانسور بالا رفتیم باور کنید واقعا از دیدن خونه‌ی سوپر لاکچریشون آه حسرت به دلم نشست ال سی دیشون اندازه‌ی یخچال ما بود فقط خخ خلاصه لباسامون رو عوض کردیم و الناز با یه شلوار ورزشی و یه بلیز مشکی اومد جلوم و گفت آماده‌ای؟ گفتم سرورم بذار یه دستشویی برم لطفا گفت اوکی رفتم دستشویی و کمی خودمو انگشت کردم و داخل کونم‌رو تمیز کردم و دستمو شستم اومدم بیرون بهم گفت لخت شو درد عرض چند ثانیه لخت شدم بدنم از استرس می‌لرزید و شدیدا حس هیجان لذت و ترس وجودمو گرفته بود الناز می‌خواست تمام فیلم‌های ارباب و برده‌ای رو که دیده بود رو روی من پیاده کنه نگاهم به پاهای الناز بود پاهای بزرگ با انگشتان بزرگ و کشیده که لاک قرمز زده بود بهم گفت پاهاتو باز کن رفت پشتم و با روی پاش زد تو تخمم درد خیلی زیادی رو حس کردم ضربه‌ی دومی رو زد خیلی تخمم درد گرفت داشت اشکم در میومد منم تا به حال تجربه نداشتم و الناز زیادی محکم می‌زد ضربه‌ی پنجم ششم دیگه گریه‌ام در اومد و با التماس گفتم ارباب بسه بسه لطفا گفت خفه شو تازه اولشه یه سیم آورد بلند کرد و کوبید رو کونم جیغ رفت هوا اومد سمتم دستامو برد پشتم و با چسب پاهامو باز کرد و با سیم تند تند می‌زد رو کونم و می‌گفت جوون میخوام انقد بزنم تا خون بیاد پشت هم می‌زد و من مثل سگ می‌لرزیدم کونم پاره شده بود از درد اما خونی که ارباب می‌خواست نمیومد برای همین کلافه شده بود با تمام توان زد روی کونم و من بال‌بال می‌زدم و ناله می‌کردم الناز خیلی جالب بود کنجکاو و سادیسمی و قدرت‌طلب بود و اصلا براش مهم نبود منو داره پاره میکنه یکی از اون سیما بین تخم و سوراخ کونم خورد که از درد نزدیک بود جیغ بزنم الناز اومد سمتم کف پاشو گذاشت رو صورتم فشار داد و گفت تورو باید پاره کرد تخم سگ فشار داد پاشو رو صورتم بوی پا و فشارش قشنگ حس می‌شد با صدای دخترونه و لحن پررو بهم گفت میخوام راه کونت‌رو گشاد کنم و کونی و جنده‌ی من بشی خیار آورد به چه کلفتی رو سوراخم روغن ریخت و خیارو کرد تو کونم تا نصفه انقد یوهویی و محکم کرد توم که حتی تا تخمام هم تیر کشید از درد گفتم آروم ارباب لطفا زد تو سرم گفت خفه کونت‌رو بده جنده و تن تن تو کونم عقب جلو می‌کرد و می‌گفت جرت میدم سگ گیر بد کسی افتادی میخوام جر بخوری خیارو انقد فشار می‌داد تو کونم که قشنگ حس یکی شدن کون و کیرم‌رو می‌کردم تخمامو فشار می‌داد من ناله می‌کردم و می‌گفت جوون درد بکش کونده منو خوابوند زمین لباسشو درآورد شرت سفیدشم آورد پایین نشست با کون رو دهنم و کونش بوی خیلی خوبی داشت بوی سکسی و خاصی می‌داد قشنگ حس می‌شد بوی کونش بهم گفت بلیس کونم‌رو یکم زبون زدم طعم خاصی داشت زبونم روی سوراخ کونش تکون می‌خورد و الناز آه و ناله می‌کرد حس جالبی بود زبونم روی کون یه دختری بود که همیشه باهاش مثل پرنسسا رفتار شده بود و حالا من زیر کونش تحقیر می‌شدم نگام کرد و با لحن زیبا و دخترونش گفت طعم کونم‌رو دوس داری؟ گفتم بله سرورم گفت کونم‌رو مثل آبنبات بخور توله‌سگ بلند شد اومد سمتم گفت حلقتو باز کن کونی یه تف بزرگ انداخت تو دهنم و کف پاشو گذاشت رو صورتم کف پاش کمی بوی عرق می‌داد پاهای زیبایی داشت و بدنشم قوی بود کف پاشو رو صورتم فشار داد و گفت چرک کف پامو بخور زبونمو آروم چسبوندم به کف پاش حس جالبی بود کف پاهاش عرق کرده بود و قشنگ داشت تحقیرم می‌کرد یه تف انداخت رو کف پاش و من تفشو خوردم از کف پاش اومد سمتم رو سینه‌ام استاد و گفت دهن بااز کن کونی و تف انداخت تو دهنم رفت تو اتاق و یه زیر انداز پهن کرد و گفت بخواب روش خوابیدم روش اومد بالاسرم گفت دهنتو باز کن نشست رو دهنم و گوزید تو دهنم گفت آماده‌ای؟ میخوام بهت غذای گرم و خوشمزه بدم و برینم تو دهنت گفتم واقعا ارباب گفت آره باید عن منو بخوری داغه انقدر از عنش برام تعریف کرد هوس کردم دهنمو باز کردم زور زد عن دراز و خمیری اومد تو دهنم گرفتمش تو دهنم کمی تلخ و چرب بود گفت میک بزن و بخور جویدم و میک زدمو به زور قورت دادم دوباره فشار داد و دهنمو صورتمو پر عن کرد انگار خیلی وقت بود نریده صورتم قشنگ بوی عنای الناز خانم رو گرفته بود رفت و کتونی هاشو پوشید اومد بالا سرم و با کتونی هاش عنارو روی سر و صورتم و چشمام و لبام می‌مالید کل صورتم با گه الناز یکی بود می‌گفت چطوری توله‌سگ تا حالا اینجوری تحقیر نشده بودی کونی نه؟ تا اومدم جواب بدم عنارو با کفش کرد تو دهنم حدود یه ربع عناشو به صورتم مالید و به خوردم داد تو عنش چیزای مختلف بود و عن چرب و خوشمزه‌ای داشت کفششو گرفت و گفت تمیز کن همرو بخور قشنگ همه‌ی عنارو با تمام سختی خوردم و کفشش رو تمیز کردم با اینکه کلی از عنارو خورده بودم صورتم عنی بود بازم یه گفت پاشو و گمشو تو دستشویی رفتم تو دستشویی دستشوییشون لاکچری بزرگ و تمیز‌تر از اتاق من بود هم فرنگی داشتن هم توالت سنتی آب شلنگو گرفت رو صورتمو گفت بشور خودتو صورتمو شستم و با دستمال خشک کردم زیر انداز رو جمع کرد و انداخت تو کیسه زباله و گفت اینارو رفتی با خودت ببر اومد بغلم و گفت خیلی حال داد هرچی پاستا و استیک خورده بودمو دادم خوردی منم گفتم خیلی ممنونم سرورم که غذا بهم دادی اونشب پیشش بودم تا صبح تحقیرم کرد اما صبحش معلم خصوصی پیانو داشت من رفتم خونه و قرار شد هر موقع هوس کرد برم و تحقیرم کنه.
[ "ارباب و برده" ]
2019-02-10
0
27
66,535
null
null
0.008301
0
8,017
0.056007
0.11196
0.258243
0.014463
https://shahvani.com/dastan/تابستان-خوب-
تابستان خوب
A
سلام من ارمانم ۱۸ ساله از مهرشهر کرج من امسال تابستان با درد شروع کردم اولش خیلی ناراحت بود ولی... اخر خرداد که امتحان هام تمام شد. امدم کرج چون خونه‌مون تهران برای کار اموزی امدم کرج چون کرج هم خونه داریم. روز اول که امدم تنها هم بودم. رفتم حمام کلی بخودم رسیدم تازه گواهینامه گرفته بودم. حوصلم سر رفته بود با یه پسر الکی الکی تو مهرشهر قرار گذاستم رفتم دیدم ۱۹ سالشه با ماشین رفتیم دوردور و... گفت تنهاست. منم گفتم دادش بیا بریم خونه ما. بعد بامادرش تماس گرفت و امد خونم. قبل از امدن رفتیم خرید و هات داگ و دلستر و کاندوم خار دار گرفت گفت فرا با دوست دخترم قرار دارم. بعد از داروخانه وازلین و لیدوکایین گرفت. رفتیم خونه. از تو کولش یه فلش اورد من فکر کردم اهنگه بع د از رسیدن گفت میشه یه دوش بگیرم خیلی هوا گرم بود عرق کردم. گفتم باشه. تو حموم بود گفت ارمان بیا پشتم تیغ بزن من رفتم دیدم لخته کیرش فکر کنم ۲۵ بود و خیلی کلفت بود. دستش روش بود. منم زدم گفت بیا توهم خنک شو. گفتم تو بیا بعد من میرم. منم بعدش رفتم تیغ زدم. گفت پرده‌ها بکش فیلم بزارم. من گفتم فیلیم ندازیم گفت تو فلش من هست بیا بشین. منم امدم که دیدم اقا نقشه کون ما را داره فیلم گذاشت گی خشن بین ۲ تا پسر امریکایی بود. گفت دوست داره ازم لب بگیره منم خیلی دوست داشتم دادم. گفت دوست داری امشب با هم باشیم من گفتم اخه نمیشه گفتم پس لاپایی گفت باشه عزیزم. گفت برام ساک بزن. منم زدم یهو دهنم یه مزه‌ای شد گفت ابم بود بخور منم نخوردم. منو هی مالید شورتم جر داد گفت تو رو جوری کنم حال کنی. کاندوم کشید رو کیرش منم تا اونروز لاپایی داده بودم ولی تو نداده بودم. فکرم نمی‌کردم بخواد بکنه تو. گفت یه حوله بیار. منم اوردم گفت بزار دهنت. منم گذاشتم بعد از پشت گذاشت لاپایی یکم داشتیم حال می‌کردیم. که گفت ببخش ارمان گفتم چرا چیزی شده مگه که با فشار کرد تو داشتم می‌مردم که حوله نگه داشت جلو دهنم از پشت گوشم گاز می‌گرفت داشتم می‌مردم. التماس کردم ولی فایده نداشت. از کونم خون امد. بعد یه ربع بلند شد گفت برد لیوان بیار گفتم چرا گفت باید ابم با مشروب بخوری گفتم نه که زد منو خیلی شب بدی بود تا صبح ۱۰ بار منو گایید. وقتی صبح خواستم برینم می‌سوخت. فردا شد گفتم برو. گفت تازه کارم بات شروع‌شده فیلمات دستمه از امروز هر شب مشتری داریم. شب اول منو فرستاد یه باغ تو کردان که ۵ تا جوان ۱۸ تا ۲۰ بودن اهوازی گفت کارت خوب بکن وگرنه میدونی چی میشه منم باهات میام از اونا ۵۰۰ گرفت. منم وقتی کیراشون دیدم خیلی ترسیدم که دیدم گروهی کردنم و داشتم می‌مردم. از ۹ شب تا ۸ صبح بگا رفتم. ولی بعدش تویه تصادف پرهام فوت کرد ولی دیگه من کلی مشتری داشتم. هفته‌ای ۲ ملیون کاسب بودم. الان هر شب میرم میدم. تو متشین ساک می‌زنم . دوست ندارم تموم بشه. کاشکی اولش بود
[ "گی" ]
2018-09-28
1
19
11,323
null
null
0.007993
0
2,396
0.140678
0.68468
0.1
0.014068
https://shahvani.com/dastan/سکس-خیلی-خوب-با-کاربری-از-شهوانی
سکس خیلی خوب با کاربری از شهوانی
سعید
داستانی که میخوام بگم کاملا واقعیه و از دوستان خواهش می‌کنم اگر نظر نمیدن با فحش هم مورد عنایت قرار ندن. چند ماه قبل تو سایت با یه پسری آشنا شدم و بعد از مدتی که از طریق تلگرام عکس رد و بدل کردیم قرار گذاشتیم واسه سکس. ساعتای ۱۰: ۴۵ از میدان تقی‌آباد سوار مترو شدم و طبق گفته دوستمون (اسمش سعید بود) ایستگاه غدیر که آخرین ایستگاه خط یک میشه پیاده شدم. اومدم بیرون و دو تا ایستگاه هم با اتوبوس رفتم تا رسیدم سر قرار. انتظاری ک داشتم این بود که لااقل یه پسر قدو قواره خودم یا لااقل هیکل‌تر ببینم اما برعکس آقا سعیدمون قدش تا شونه من بیشتر نبود. خلاصه همو دیدیم و بعد چاق سلامتی راه افتادیم سمت خونش که نزدیکم بود. تو راه خودمو لعنت می‌کردم که این کوتوله اصلا کیر داره که بخواد منو بکنه و... خلاصه با خودم درگیر بودم. وقتی رسیدیم خونش یه خونه مجردی بود توی زیرزمین یک خونه قدیمی. رفتیم تو خونه و شروع کرد در آوردن لباس، شک داشتم که کیرش اونقدری باشه که منو ارضا کنه بخاطر همین گفتم من خجالت می‌کشم و اول تو لخت شو. چشمم به کیرش افتاد شاخ در آوردم!! یه کیر ۱۴ - ۱۵ سانتی با یه سر خیلی بزرگ!! خلاصه لخت شدمو افتادم رو کیرش و هر چی می‌خوردم سرش گنده‌تر می‌شد. اونم با ژل لوبریکانت سوراخمو ماساژ می‌داد تا باز بشه سر کیرش اونقدر بزرگ بود که می‌خواستم بشینم رو کیرش تو نمی‌رفت، البته منم خیلی تنگم. خلاصه حالت داگی کرد توش و یکم تلمبه زد که گفتم بیا وسط پاهام از جلو بکن تو کونم. کیرش‌رو که می‌کرد تو کونم فقط سرش رو حس می‌کردم و تنه کیرش عملا حس نمی‌شد. اونقدر کونم تنگه که تو همین حالت آبش اومد و همشو ریخت رو شکمم منم کیرش‌رو با کیر خودم گرفتم تو دستمو جلق زدم تا آبم اومد، وقتی کون میدم آبم اونقدر زیاده که تمومی نداره، به سعید گفتم آبم زیاده دستمال زیاد بذار رو شکمم گوش نکرد و وقتی آبم اومد چشاش گرد شده بود. سکس کوتاهی بود اما بد نبود. من تو سکس دوست دارم بار اول آب بکنمو تا آخرین قطره بمکم و کیرش‌رو بخورم تا راست بشه و بعد منو بکنه اما اینبار نشد. در عوض یه کیر منحصر بفرد رو تو کونم احساس کردم.
[ "گی" ]
2017-04-01
1
19
26,514
null
null
0.025071
0
1,799
0.140678
0.364393
0.1
0.014068
https://shahvani.com/dastan/دوران-طلایی
دوران طلایی
سینا
دیگه سنگینی بدنش و نمیتونستم تحمل کنم گفتم آقا له شد بوسم کرد دستاش و دو طرفم سپر کرد شروع کرد به تلمبه زدن حس خوبی بود لای پام گرم شده بود کیرش که خشک شد گفت به بغل بخواب خوشگله رو پهلوی چپ خوابیدم لپای کونم مالید ی بوسم کرد دوباره لای پام وکیرش و خیس کرد گذاشت لای پام و در عین حرکت کردن شروع کرد گردنم خوردن که ناخودآگاه‌ی حسی بهم دست داد و‌ی آی کوچیک گفتم و اونم با‌ی جون بلند جواب و داد گفت مثل اینکه به گردنت حساسی و دوباره شروع کرد به خوردن قربون صدقه رفتم حس خوبی بهم دست داده بود برای اولین بار بود که داشتم موقع دادن حال می‌کردم از ۱۰ سالگی تا حالا که ۱۴ سالم بود ۳ تا از اقوام و ۴ تا از همسایه‌ها ترتیب و داده بودن همشون مثل هم شلوارم تا زیر کونم میکشیدن پایین لپای کونم از هم باز می‌کردن و بعد‌ی تعریف و تمجید چندتا تف میداختن رو کونم و کیرشون و تفی می‌کردن میذاشتن لای پام و در عرض دو سه دقیقه آبشون لای پام خالی می‌کردن و تمام ولی امروز آقای حسینی معلم خصوصی زبانم که از جلسه اول متوجه نگاه سنگینش شده بودم تا این جلسه به بهانه‌های مختلف دستمالیم می‌کرد و بوسم می‌کرد بالاخره کار خودش کرد ولی کردنش با بقیه فرق داشت لبم بوسید کاملا لختم کرد و همه جام بوس کرد حتی کونم با صدای آقای حسینی بخودم اومدم و گفت سینا جون آبم داره میاد اشکالی که نداره بریزم رو بدنت نه آقا پس‌رو شکم بخواب اومد روم کیرش گذاشت روی قاچ کونم‌رو محکم بوسم می‌کرد یواش‌یواش کیرش و لای کونم تکون می‌داد و نفساش تند شده بود گرمای نفسش و بخوبی حس می‌کردم که با‌ی آه بلند کمرم گرم شد آبش که خیلیم زیاد بود روی کمر و کونم خالی کرد و کیرش با دست گرفت و چندبار کشید لای کونم و صورتم بوسید و گفت مرسی سینا جون و بلند شد کون و کمرم و پاک کرد که از این کارش خیلی خوشم اومد چون به اونا که می‌دادم خودم باید کونم تمیز می‌کردم دوباره اومد بغلم کرد چندبار لبم بوسید و گفت اذیت که نشدی گفتم نه خیلیم خوب بود اولین باری بود که که از کون دادن لذت بردم و شما خیلی مهربونید چون اونای دیگه وقتی آبشون میاد به من توجه نمیکنن که آقای حسینی گفت سینا جون تو خیلی خوشگلی و نباید بذاری اونا اینقدر راحت ازت سواستفاده کنن و چون بهت احترام نمیذارن نباید بهشون بدی آخه نمیشه آقا اونا تهدیدم میکنن که به بابام میگن و آبروم و میبرن آقا خندید و گفت چون تو بچه بودی اونا از این کلک استفاده کردن تو هم گول خوردی ولی حالا تو دیگه بزرگ شدی و کلاس سوم راهنمایی و تا چند ماه دیگه به بلوغ می‌رسی و از این به بعد هر کدوم خواستن بکننت بگو من دیگه نمیدم اگه اذیتم کنید میرم به بابام میگن تا ازتون شکایت کنه خلاصه اونروز حرفای زیادی در این مورد زد و منم بکار گرفتم تقریبا هم جواب داد بچه‌های همسایه دیگه کاری باهام نداشتن و پسر عمم هم همینطور اما دو تا پسر خالم که خودشون خوشگل بودن تو بچگی حسابی کونشون لا داده بودن با زبون بازی و پیشنهاد پول و پلی‌استیشن و ما مثل برادر می‌مونیم این حرفا بازم کونم میذاشتن البته رفتارشون خیلی با هم خوب شده بود که همین من و راضی می‌کرد ولی آقای حسینی‌ی چیز دیگه بود واقعا از ته دل دوست داشتم تو بغلش بخوابم و هفته‌ای دو روز با هاش کلاس داشتم و از اون روز به بعد یکساعت زودتر می‌رفتم کلاس تا حسابی وقت داشته باشیم بعد ۴ بار که با هم سکس کردیم چیزهای زیادی ازش یاد گرفته بودم فیلم سوپر نشونم داد و تا یکروز بعد اینکه لختم کرد و حسابی همه جام خورد بهم گفت تا حالا کسی کیرش‌رو تو سوراخت کرده نه آقا چندباری پسرخالم می‌خواست بکنه کیرش‌رو میذاشت رو سوراخم ولی همین که‌ی ذره فشار می‌داد چنان دردی می‌گرفت که دیگه بهش اجازه چنین کاری رو ندادم پسر خالت کسخل بوده همینجوری که نمیشه قانون داره من خودم سوراخت و باز می‌کنم دوست دارم اولین کیری که میره تو سوراخت کیر من باشه ترسیدم و گفتم نه آقا تو رو خدا خیلی درد داره گفت نترس این کار یکی دو روز نیست روش قانون خودش و داره من یواش‌یواش سوراخت و باز می‌کنم اونوقت لذتی می‌بری که خودت هر روز میای سراغ کیرم و اصلام نمیذارم درد بکشی به من گفت زانو بزن رفت پشتم چندبار کونم بوسید شروع کرد سوراخم لیس زدن خیلی بهم حال داد بلند شد یچیز ژل مانند آورد و زد به سوراخم انگشت اشارشو رو سوراخم تکون می‌داد کمی از انگشتش رفت داخلم که بازم برای من لذت‌بخش بود و گفت میخوام انگشتم تا ته بکن توش اگه حس ریدن بهت دست داد بگو تا بریم توالت انگشتش و یواش‌یواش تا ته کرد توی کونم از شهوت زیاد کیرم سیخ شد چند بار که عقب جلو کرد حس کردم داره انم میاد بهش گفتم دستش و در آورد و بردم توی توالت و گفت خودت و خالی کن کارم که تموم شد با آب گرم کونم شست نحوه پاک کردن خالی کردن سوراخم با آب رو عملی برام توضیح داد و گفت هر وقت خواستی بیای پیشم قبلش اینطوری خودت و خالی کن دوباره بردم تو اتاق روع کرد انگشت کردن و منم تو حال که کیر شقم و دید گفت خوشت اومده با صدای لرزون گفتم آره‌ی جون گفت انگشتش و بیرون آورد گفت دیگه طاقت ندارم بخواب دستم گذاشت رو کیرش گفت می‌بینی واسه تو چی شده مثل چوب سفت بود از سرش آب شفاف میومد شروع کرد به کردن کیرش و به سوراخم می‌مالید من از سر لذت آی آی می‌کردم و سرش و که هل می‌داد تو سوراخم با آخ گفتن من دیگه فشار نمی‌داد و وقتی آبش اومد سرش گذاشت رو سوراخم همه آبش ریخت توم واقعا لذت برده بودم و فرداش با اینکه باهاش کلاس نداشتم به تلفن خونش زنگ زدم اونم گفت سریع بیا و اونروز دیگه نتونست طاقت بیاره کیرش و تا ته داخلم کرد تا دو سال هفته‌ای چند بار بهش می‌دادم اوبنه‌ای شدم و یروز فهمیدم از شهر ما رفته و نامرد حتی خداحافظیم نکرد اون موقعها موبایلم در دسترس همه نبود و من موندم کونم که کیر می‌خواست اما از حق نگذریم واقعا کون کن قهاری بود کسکش جوری منو کونی کرد که الانم که ۲۷ سالمه بعضی اوقات هوس دادن به سرم میزنه
[ "گی" ]
2019-01-08
0
8
15,475
null
null
0.006735
0
4,933
0.139475
0.139236
0.1
0.013947
https://shahvani.com/dastan/عاشق-مکیدن-کیرم-
عاشق مکیدن کیرم
مهدی
عاشق مکیدن کیرم من در یک خانواده نسبتا پر اولاد بدنیا آمدم. پسربودم و فرزند ارشد خانواده. ۴ خواهرو یک برادر کوچکتر از خودم داشتم. نازکدل و احساساتی بودم و از کودکی تمایل داشتم که با گروه دخترا بازی کنم. خودم از وجه تفاوتم با سایر پسران چیزی نمی‌دانستم و بیشترین اکتشافاتم از دنیای درون و روحیاتم به زمانی برمی گشت که به مدرسه ابتدایی رفتم و در توالت مدرسه صحنه سرپا شاشیدن پسربچه‌ها را دیدم. سرویس بهداشتی مدرسه ابتدایی ما شامل چند توالت خصوصی برای به بقول بچه‌ها امور کتبی و یک آبرزیگاه عمومی بود. بشکل یک خندق بزرگ مستطیلی که بچه به ردیف کنارش می‌ایستادندو می‌شاشیدند. در کلاس‌های سوم و چهارم که بودم توجه‌ام به آلت پسرا بیشتر بود و بتدریج متوجه شدم که بعضی از پسرا آلت بزرگتری نسبت به بقیه دارند. راستش به خاطر محیط کثیف و غیربهداشتی توالت و بوی زننده و تند ادرار زیاد رغبت نداشتم که به آبریزگاه بروم ولی هربار که می‌رفتم علیرغم نیاز شدید به قضای حاجت، این احساس که الان پسری کنارم ایستاده و من زیرچشمی می‌توانم آلتش را دید بزنم ضربات قلبم را تند می‌کرد و بقدری هیجان‌زده و برافروخته‌ام می‌شدم که ادرارم بند می‌آمد و اغلب اوقات بی‌نتیجه زیپم را بالا می‌کشیدم و به بیرون می‌دویدم. در زمان کودکی‌ام، در کمترخانه‌ای حمام داشتند و پدرم معمولا پسرها را را روزهای جمعه به حمام عمومی می‌برد تا دلاک ما را بشوید. یک خاطره هیجان انگیزم از همین حمام رفتن‌های کودکی‌ام است. دقیقا نمی‌دانم ولی حول‌وحوش ده، یازده سالگی‌ام بود که با پدرو برادر کوچکم به حمام عمومی محله رفتیم. حمام صحن بزرگی داشت. و یک قسمتش محل کار دلاک بود. وقتی دلاک داشت پدرم را کیسه می‌کشید باهم شوخی می‌کردند و پدرم برایش از خاطرات گذشته‌اش حرف می‌زد. برادر کوچکترم هم با یک‌کاسه و سطل آب‌بازی می‌کرد تا نوبت ما بشود. در فاصله چند متری ما در صحن حمام چند نفر بطور پراکنده نشسته بودند و خودشان را لیف می‌کشدند. من نگاهی انداختم و مرد تنهای مسنی را دیدم که انگار لخت مادر زاد نشسته بود و خودش را می‌شست. چند قدم جلو رفتم وقتی فاصله‌ام با او کم شد در حالی که سعی داشتم او را بفریبم که حواسم بتو نیست وضعیت کلی بدن برهنه‌اش را دید زدم او لنگش را تنش باز کرده و تقریبا روی آن نشسته بود. لخت مادرزاد. وقتی چشمم به آلت بزرگش افتاد نمی‌توانستم نگاهم را از او چدا کنم. ضربان قلبم تند شد. او بی‌توجه به نزدیک شدن و حضور من، سر آلتش را که بیرحمانه بزرگ وبا شکوه بود با دستش گرفته بود و می‌کشیدو با لیف و صابون آنرا و بیضه هایش را می‌شست. این تماشایی‌ترین صحنه‌ای بود که تا آن زمان می‌دیدم. دفعتا از عالم خوش هیجان و سرمستی ناشی از این تجسس و اکتشاف بزرگ بدر آمدم و متوجه نگاه تندو سرزنش آمیز پیرمرد شدم... بالغ که شدم رفته‌رفته پی بردم که به مردان سن بالا گرایش دارم و بعدا فهمیدم که به این حالت (گرانتوفیلیا) می‌گویند. اما دوستان خواننده که برمن منت نهاده و شرح خاطراتم را می‌خوانید. این مطالب را به عنوان پیش‌زمینه عرض کردم تا با روحیات جنسی‌ام بیشتر آشنا شوید و حالا به ذکر دومورد از خاطرات جنسی‌ام می‌پردازم . من هرگز نتوانستم به خانواده یا به اطرافیانم مشکلم را بگویم و هیچکس از هویت من چیزی نمی‌دانست. در ادامه شناخت بیشتر از خودم، پی بردم که به قشرخاصی از مردان سن بالا علاقه دارم. مردانی که لهجه بم‌تری داشتند چهره با صلابت و مجسمه مانند و صد البته ترجیحا ترک‌زبان. من خودم فارسم ولی نمی‌دانم چه سریست که عاشق پیرمردهای دوست‌داشتنی ترک می‌شوم. البته نه تیپ‌های شهری و ادوکلن زده و اطو کشیده که دست‌های لطیف زنانه دارند. عاشق تیپ‌های روستایی کارگری و سنتی‌ام. بادست‌های زمخت و پوست خشن. شاید همین میل متفاوت جنسی و کمی دخترمآب بودنم باعث شده بود زیاد با پسرها نمی‌پریدم و تقریبا دوستی نداشتم. معمولا قهوه‌خانه‌های پایین شهر محل تجمع و پاتوق پیرمردا بود. یک قهوه‌خانه را بخاطر مقبولیت چهره مدیرش پسند کرده بودم و بی آنکه خودم را به او لو داده باشم با عنوان اینکه من لهجه ترکی دوست دارم اغلب اوقات فراغتم را در آنجا می‌گذرانیدم. یک روز بنا به عادت معمول روزنامه‌ای خریدم و به قهوخانه رفتم. قهوه‌چی و یک مرد مسن در آنجا بودند. نگاهی خریدارانه به آن مرد انداختم. خداییش زیبا و جذاب بود چهره معصوم و نگاه غریبانه‌ای داشت با موهای جوگندمی پوست گندمی و بینی کوچک نجیب و زیبا. لب هایش قرمز. چشمانش. آه از چشمانش چه بگویم مثل دو تیله رنگی پر تشعشع بودند. بی‌اختیار مرا بیاد چشم‌های کوچک و نافذ کلینت ایستود می‌انداخت و دست هایش، انگشتان بلند و کشیده و گرد و مدوری داشت با شست بلند و کلفت. هر طور بود علیرغم جاهای خالی دیگر، به کنار نیمکتی که او نشسته بود خزیدم و در هر فرصت بیشتر و بیشتر محو تماشای این شاهکار خلقت می‌شدم. هنوز از نزدیک شدن غیرمتعارف خودم به او شرمنده بودم که قهوه‌چی به دادم رسید: میدونی آقا مهدی. این حاج آقا راننده س. بار برده ساری داره برمی گرده. معلوم بود که قهوه‌چی از نزدیک شدنم به او و هیجاناتم چیزی نفهمیده بود. با خوشحالی گفتم. عجب. خسته نباشین. و او هم در پاسخ به من لبخند زد. این مقدمه‌ای شد که من به هر جان کندنی بود سرصحبت را با او بازکنم. چون او فارسی را کمی سخت می‌فهمید و پاسخ می‌داد. کم‌کم چند مشتری به قهوه‌خانه آمدند. و من در نیمکت مشترکمان قدری بیشتر بطرفش خزیدم. زمان نهار و صرف آبگوشت داشت نزدیک می‌شد و ما همیشه وعده‌های غذایی را در خانه دور هم بودیم. با این همه ارزشش را داشت که بخاطر این راننده دوست‌داشتنی و غریبه امروز را دیرکنم. روزنامه را ورق زدم و صفخه حوادث را باز کردم. یک حادثه عوام‌پسند که مصور بود پیدا کردم رو کردم به راننده و همزمان با شرح حادثه، عکس‌ها را نشانش دادم. تیرم به هدف خورد. اوکه حس کنجکاوی‌اش تحریک‌شده بود در تلاش اینکه عکس را بهتر ببیند گوشه روزنامه را کمی به سمت خودش کشید. و من هم که از خدا خواسته بودم بقدری بطرفش رفتم که توانستم رانم را روی پایش بگذارم. خدای من. چه جاذبه مردانه ویرانگری داشت. وقتی دیدم او پایش را نگه داشته و پس نمی‌کشد. بیشتر وادادم و نرمی دخترانه رانم را روی عضلات سفت مردانه‌اش رها کردم. حس کردم ساکت و خشنود شده. چون گرماو جاذبه و التهاب بخش مماس بدنمان بیشتر شده بود. برگه باز روزنامه را بیشتر به سمتش کشیدم و طوریکه دست چپم آزاد شد او روزنامه را با دست چپش نگه داشته بود و ظاهرا همچنان در گیر عکس‌ها و متن اخبار بود. دستم را به بهانه اینکه دارم بقایای روزنامه را زیرمیزمرتب می‌کنم تا حد امکان بطرف منطقه شرمگاهی اش بردم و بعد سریعا پس کشدیم. عکس العملی نشان نداد. جمعیت همه میزها را اشغال کرده بود. یک نفر گیرداده بود و چند سوال راجع به اخبار مندرج می‌پرسید که من جواب‌های سرسری دادام بهش. پهنای روزنامه بخوبی کم شدن غیرعادی فاصله من و راننده را پوشش می‌داد. نمی‌دانم او هنرپیشه خوبی بود یا واقعا داشت اخبار را دنبال می‌کرد. گرمای پاها اما طوفان بپا می‌کرد. این بار می‌بایست حرکت آخر را می‌زدم. دستم را که در حدفاصل پاهای دوتامان بود بنرمی بطرفش سوق دادم. رسید به دستش. انگشت کوچکم را به جستجوی انگشت‌ها یش مشغول کردم. ناگهان دیدم با دست بزرگ و مردانه‌اش انگشت کوچکم را گرفت دستم را بهش دادم. دست هایمان همدیگر را می‌جوریدند می‌بوسیند دور هم می‌گشتند هم دیگر را می‌فشردند و طواف می‌کردند. چه ضیافت با شکوهی بود زیر میز. امان ندادم دستم را از او جدا کردم و به جستجوی آلتش روی شرمگاهش گشتم. نه زیاد هم طول نکشید. ناگهان دستم به یک چیز مثل لوله کلفت مطول ولی سفت و با شکوه رسید قدری جلوتر در منطقه کاوش سرگرم و ملتهب کیرش را زیرکف دست پرتمنا و لرزانم حس کردم. لحظاتی آن را نگه داشتم مثل مرغ مادر که بیضه نطفه دارش را. مثل قهرمانی که کاپ پیروزی‌اش را، مثل غواصی که صدفش را و مثل نادر که کوه نور را. رویش دست می‌کشیدم و با تمام وجودم با تمام احساسم با شوق و ولعی غیرقابل توصیف می‌مالیدم. او هم مست و بی‌پروا شده بود برای لحظاتی روزنامه را رها کرد پایش را تا حد امکان زیررانم برد و با دستش از پشت بازویم را گرفت و مرا به سمت خودش کشید. بعد از آن آلتش نمدار و سپس نرم شد. بعد ازآن زیرگوشم با لهجه شیرین ترکی و خیلی ناشیانه گفت: اول من میرم. بعد تو بیا همین کار را هم کردیم. وقتی بهم در خاج قهوه‌خانه ملحق شدیم. به من حالی کرد که از من خوشش آمده. و آدرس خانه‌اش را در شهر مشکین‌شهر و شماره تلفن شان را داد. و گفت به بهانه آب معدنی تا اردبیل بیا و باقی کار بامن. (البته تکرار می‌کنم به سختی باهم حرف می‌زدیم چون سواد او در حد خواندن و نوشتن بود و فهمیدم که حوزه کاری اش اغلب در سطح استان خودشان بوده) او هم آدرس و شماره تلفنم را خواست که بهش ندادم و ازش عذرخواهی کردم و گفتم ممکن است مادرم بو ببرد ولی قول دادم که در صورت امکان بدینش بروم. که هرگز این ملاقات تکرار نشد... اما سال بعد من دیپلمم را گرفتم و به سربازی رفتم. در پادگان اما غیر از یک سرهنگ که از دور می‌دیدم و دوستش داشتم هیچکس را مقبول و مورد پسند نیافتم. در گروهان ما همه بچه‌ها سرباز وظیفه و دیپلمه بودند. غیر از یک سرباز بی‌سواد که نمی‌دانم فرمانده گروهان او را از کجا پیدا کرده بود که سنش حدود ۴۰ سال بود بنام شرقی. چهره دوست‌داشتنی و مردانه‌ای داشت و شلوار تنگ‌تر نسبت به بقیه سربازها می‌پوشید راه که می‌رفت آلت بزرگش قشنگ معلوم بود ولی سرباز شرقی بشدت عبوس و بی‌حوصله بود. همیشه گوش بفرمان فرمانده بود و با کسی ارتباط برقرارنمی کرد. فرمانده ما که صدای گرفته و لب‌های کبودی داشت تریاکی بود ومرتبا به سرباز شرقی تاکید داشت: شرقی... حتی با آب حمام هم که شده همیشه چائی‌ات دم باشه... خلاصه مدتی گذشت تا اینکه قرارشد برای یک اردوی دوهفته‌ای به پادگان لشگرگ برویم. همه وسائل لازم و کوله‌پشتی هامان را برداشتیم و عازم شدیم. علیرغم آنکه در تهران هوا خوب بود ولی در لشگرگ برف باریده بود. هر طور بود با بیلچه‌ها برف‌ها را کنار زدیم و چادر هامان را بپا کردیم. هرکس دو پتو داشت که یکی را به عنوان زیزانداز و دومی را هم روی خودش می‌کشید. قرار شده بود جهت اعمال سختی بیشتر وسائل گرما زا مثل بخاری در چادر نداشته باشیم. و به ما گفتند هرکس برای استفاده از گرمی بدن بغل‌دستی، پتو را رویش بکشد و پشتش را به او بدهد. تا زندگی در شرایط سخت را تجربه کنیم. شیپور خواب را که می‌زدند در چادر را می‌بستیم و فقط یک نور کمرنگ و مختصر از روشنایی سرویس بهداشتی بدرون چادر می‌تابید. بنا براین درون چادر تقریبا تاریک می‌شد. باری... هفته اول اردو بدین منوال گذشت و حالا شنبه شب هفته دوم بود. در چادر بغل‌دستی فرمانده و شرقی می‌خوابیدندو برایشان بخاری گذاشته بودند. آخر شب بود و من از سرویس بهداشتی به چادر برمی گشتم تا بخوابم. متوجه شدم که فرمانده ما با ارشد گروه صحبت می‌کنند. ظاهرا راننده‌ای که فامیل فرمانده بود برایش لباس گرم و کتاب (شایدم تریاک... کسی چه می‌داند) آورده بود و سرما و لغزندگی جاده سبب شد که فرمانده او را برای خواب شبانه در چادرش جا بدهد. بنا براین برای شرقی جا نبود. شنیدم که ارشد گروه با خنده می‌گفت جناب سروان جا میدیم بهش. یه شب که هزار شب نمیشه. شرقی از خودمونه. بعدا مرا که اتفاقی از کنارشان می‌گذشتم دید گفت به بچه‌ها بگو کمی جا باز کنن. شرقی‌ام پیش ما بخوابه. سپس آنان گرم صحبت شدند. من دست شرقی را که بی‌حوصله و عصبانی بود با ژست خیرخواهانه و برادرانه گرفتم و گفتم: بیا پیش خودم برات جا باز می‌کنم. اووسائل خواب پتوهای گرم و نرمش را هم همراه داشت. باهم درون چادر رفتیم و من در تاریکی دست اورا می‌کشیدم که فرصت بی نظیری را که بوجود آمده بود از دست ندهم. جای من کناره چادر بود ولی او را بسمت داخل چادر کنار خودم جا دادم تقریبا کسی نفهمید که چه شده است چون من خیلی با سخاوت و مهربانی جایم را با او قسمت کرده بودم بی هیچ تجاوز و دست‌اندازی به جغرافیای طرف بغل‌دستی‌ام. و اضافه برایت در صورت اعتراض می‌گفتم که این خواست فرمانده است و جا ندارند. شرقی زیر اندازش را زیرنورکم فضای چادر پهن کرد و چیزی را بجای بالش بر سرین گذاشت و پتویش را روی سرش انداخت. جای من و او تنگ بود و با کوچکترین تکانی بهم می‌خوردیم. قلبم مثل یک بچه گنجشک اسیر می‌طپید. حس تازه عروسی را در حجله داشتم آیا سعادت یار می‌شد که امشب بوصوال معشوق برسم؟ خدا می‌دانست. می‌دانستم که هرچه را که باید می‌بایست سرشب به او القاء کنم و در صورت بخواب رفتن شرقی مدیریت اوضاع سخت می‌شد. این بود که در بستر باریکم نشستم و به بهانه پهن کردن پتو دستم را روی محلی که احتمالا زیر ناف و آلت او بود بطور کشدار و غیرعادی نگه داشتم. چند بار این کار را تکرار کردم و بعد دراز کشیدم. بلافاصله پشتم را به او کردم و باسنم را به ساعد و بازویش چسباندم. دوباره نشستم و سعی کردم دستم را روی کیرش بزنم. او دستش را از روی سینه‌اش به کنار استخوان لگن پایین آورده بود دستم را بهش چسباندم و یواش‌یواش گرفتم. بعد بطرز معنی داری بهش پشت کردم (بی پتو) و سعی کردم دستش مماس برباسنم باشد. کمی به عقب هل دادم. صدای قورت دادن آب دهان و نفس‌های تند شرقی را می‌شنیدم. او تقریبا نوک انگشتش در کونم بود. گرمکن و شورتم را پائین کشیدم و حس می‌کردم او مرا می‌پاید و کونم را به دستتش چسباندم. وبعد بعنوان قدم آخر دستم را به پشت سربردم و دستش را به سمت کونم کشیدم. او شروع کرد به انگشت کردن من. این بار برگشتم و سرم را پایین بردم و انگشتش را به دهان گرفتم و بی‌صدا مکیدم. او پتویش را بالا زد و روی پهلوی راستش خوابید و تا جا داشت به سمت من آمد. کیربزرگش را گرفتم. شق وسفت بود و چیزی حدود ۲۳ الی ۲۵ سانت طول داشت. کیرش را بدهان گرفتم و مکیدم. مزه عسل می‌داد. او با دستاش مرا گرفته بود و حالی می‌کرد که برگردم. با آنکه تمایل به دادن نداشتم (فقط دوست دارم بمکم) خودم را در اختیارش گذاشتم. او با آب دهان کونم را خیس کرد و خیلی بهم فشار آورد ولی نتوانست مرا بکند و آخر هم آبش را بیرون و وسط باسنم خالی کرد. با تشکر از شما که وقت گذاشتید و خاطراتم را خواندید.
[ "گی" ]
2018-11-17
0
8
25,800
null
null
0.011067
0
11,885
0.139475
0.561471
0.1
0.013947
https://shahvani.com/dastan/انتظارشو-نداشتم
انتظارشو نداشتم
:)
سلام اولین بارمه می‌نویسم و میخوام داستان پوریا رو بگم. یه پسره همشهریم بود که از اینستا اشنا شده بودیم و بعضی وقتا تو تل حال همو می‌پرسیدیم. والبته بگم من ازش خوشم میومد ولی ندیده بودمش از رو به رو. تا این ک داشتیم ی بار میحرفیدیم پوریا ازم عکس خواست و دادم و گفت فردا حتما بریم بیرون. فرداش خوشگل کردم و تیپ قرمز زرشکی زدم و رفتم سوار ماشین شدم. رفت سمت خروجی شهر دوتا دلستر انگور گرف و زدیم جاده. رف تو یه جاده خلوت و کنار رودخونه نگه داشت برگشت سمتم گفت پیاده شیم گفتم چرا؟ گفت تو دلسترت الکل ریخته بودم بچه‌ها منتظرمونن. که من چشام گرد شدو چون تا اون موقع اصلا تجربه نکرده بودم نگاش کردم ک زد زیر خنده شوخی کردم منم با مشت حمله کردم بهش چند تا زدمش ک دستامو گرفت و نزدیک لبم شد ومحکم گرف گفتم پوریا سرمو عقب کشیدم ک گردنمو دودستی گرف و داشت لبامو محکم می‌خورد داشتم کم‌کم‌ی چیزیو حس می‌کردم که گرمم می‌شد و کسم نبض می‌زد. اروم اروم منم داشتم لباشو می‌خوردم که اومد سمت گوشام وگردنم. آروم داششت می‌خورد که نفسم دیگه تیکه تیکه شد و‌ی اوه از گلوم اومد بیرون ک انگار پوریا رو دیوونه کرد. چونمو گرف گفت جون و محکم سینه‌مو تو دستش فشار داد داد کوچولو زدم پوریا ک اصلا توجهی نکرد شروع کرد لخت کردنم. نفساش داغ بود می‌خورد بهم خجالت می‌کشیدم سرمو تو سینش قایم کردم که دستاش رفت سوتینمو وا کرد از زیر لباسم گفت پیاده شو برو عقب منم رفتم واومد چسبیده بود بهم منم فقط صداش می‌زدم ک جوری سینه‌مو می‌خورد هی صدام کشیده‌تر می‌شد و اون وحشی‌تر. بالا تنم‌رو لخت کرده بود که ولم کرد و کیرش‌رو درآورد گفت ساک بزن گفتم پوریا نمیتونم ک سرمو گرف محکم برد روکیرش و کرد تو دهنم. براش می‌خوردم و اخ و اوخ میکردتو دهنم تلمبه می‌زد چند بار عق زدم سر کیرش‌رو میک می‌زدم و با زبونم بازیش می‌دادم. جدام کرد سرم رو شونش بود داشتم گردن و گوشاشو می‌خوردم کیرش مثل سنگ تو دستم بود واونم داشت با ممه‌هام بازی کرد ک اروم دم گوشم گفت بزارم تو کونت؟ گفتم نه گفت درد نداره حال می‌کنی گفتم نه گفت انقد حشریم کردی دوتا تلمبه بزنم اومده داد زدم سرش نه ک گفت اروم و سریع شلوارمو درآورد افتاد بجون کسم می‌خورد و من دگ جیغم دراومده بود که واقعا احساس کردم دگ اروم و قرار ندارم وکسم ی جوری می‌شد محکم گرفتمش پوریا ک گفت جانم ارضاشدی و اومد بالا گفت برگرد کونت بازم گفتم نه که سرمو گرف گفت پس بخور تا ابم بیاد. انقدی براش ساک زدم ک اب دهنم کلا رو کیرش بود میک که می‌زدم دهنم شور می‌شد اونم کسمو می‌مالید و با ریتم اون منم جلو عقب می‌کردم کیرش‌رو خیلی طول کشید تا ابش اومد و گفت بسه اومد دهنمو کشیدم عقب و پوریا چند تا دستمال کاغذی گرفت و پاکش کرد. لباسامو پوشیدم بند سوتینمو بست رفتیم جلو چند تا لب ازم گرف و گفت خوبه دگ کیرم کم خرحه تاخیری نمیخواد که من بازم افتادم به جونش و زدمش و بعدم برگشتیم. خیلی دوس دارم بازم بشه برم زیرش و هم کون وکس بدم بهش. فکر پوریایی ک روم خیمه بزنه وپردمو بزنه... اوف.
[ "گی" ]
2018-08-26
0
8
17,984
null
null
0.02483
0
2,559
0.139475
0.089007
0.1
0.013947
https://shahvani.com/dastan/بهترین-حس-با-پسرعمو
بهترین حس با پسرعمو
رادین
سلام خدمت همه شهوانی‌های عزیز لطفا اگه باور نداری نخون دوست عزیز این داستان کاملا واقعی و برام اتفاق افتاده و لذت بردم اسمم رادین یه پسر ۱۸ ساله با قد ۱۷۸ و وزن ۶۴ یه پسر عمو دارم که عاشقشم به اسم فرشاد که همسن خودم ولی قدش حدودا ۱۷۴ و وزنش حدود ۷۵ و بدن پری داره داستان حدودا یکماه پیش اتفاق افتاد واسم و از اونجا شروع شد که پنجشنبه جمعه رفته بودیم خونه عموم که از کرمانشاه دور ترن و یه شهر اطراف کرمانشاهن که دو روز تعطیلی رو اونجا باشیم رفتیم اونجا که پنجشنبه صبح رفتیم و تا شب اونجا بودیم با پسر عموم این ور و اونور می‌رفتیم که صبح جمعه به بابام زنگ زدن که یکی از اقوام تصادف کرده خانواده من با خانواده عموم اومدن بیمارستان کرمانشاه و منو پسر عموم خونه موندیم خلاصه یکم گپ زدیم و اینا داشت حوصلمون سر می‌رفت تو این بحث بودیم که چیکار کنیمو اینا تو کف پسر عموم بودم که گوشیمو برداشتم تو نت سرچ کردمو دو سه تا فیلم گی دانلود کردم که نگا کنیمو اینا دانلود که شد کابل یو اس بی رو وصل کردم به تلویزیونشون و گفتم بیا فیلم ببینیم گفت فیلم چی هست گفتم تو بیا کارت نباشه آقا فیلمو که پلی کردم فیلم اچ دی طولانی بود اولیش که رسید به سکس گی که پسر عموم یکم شکه شد و با تعجب یه نگاهی بهم کرد و دوباره فیلمو نگا کرد داشتیم نگا می‌کردیم داشتن همدیگرو میکردن که حشرم زده بود بالا یه نگاهی به فرشاد انداختم دیدم خوشش اومده و شق کرده و داشت کیرش‌رو میمالوند وسطای فیلم بود دیگه خودمو بهش نزدیک کردمو یواش دستمو گذاشتم رو کیرش یه نگاهی بهم انداخت و خندید که فهمیدم خوشش اومد وای چی کیر بزرگ و داغی داشت کیرش‌رو آروم میمالوندم که دیگه تحمل نداشتم شلوارشو کشیدم پایین و کیر ۱۷ سانتی کلفتش افتاد بیرون وای چه ناز بود یکم مالوندم دوباره که دهنشو گذاشت تو دهنم و لبامو می‌بوسید یه پنج دقیقه‌ای لب گرفتیم خیلی حشری شدیم جفتمون کامل لخت شدیم و کیرش‌رو گرفتمو گذاشتم دهنم وای چه داغ بود کیرش‌رو خوردم داشتم ساک می‌زدم که دیدم داره لذت میبره دیگه تحمل نداشت بلندم کرد رفتیم دستشویی خودمونو کامل خالی کردیم و شستیم برگشتیم دوباره شروع کردم به ساک زدن و کیرش‌رو درآورد گفت بخواب خوابیدم پاهامو داد بالا یکم سوراخمو مالید یه تف انداخت رو سوراخم و یکیم رو کیرش آروم سر کیرش‌رو گذاشت در سوراخم و یواش هول داد تو درد داشتم یکم وایساد سوراخم که باز شد کم‌کم شروع کرد تلمبه زدن یکم درد داشتم ولی لذت می‌بردم که یه دقیقه‌ای تلمبه زد دردش از بین رفت و حال می‌کردیم جفتمون داشت تلمبه می‌زد تن تن کیرش‌رو درآورد به حالت سگی درآورد منو کیرش‌رو کرد تو داشتم از شدت حال می‌مردم تند تند تلمبه می‌زد صدای کیرش تو کونم یه صدای عالی بود که خونه رو گرفته بود داشت تند‌تر تلمبه می‌زد که گفت داره آبم میاد کیرش‌رو از کونم کشیدم بیرون و گذاشتم دهنم که یهو تو دهنم داغ شد و کل آبش‌رو رخت تو دهنم خیلی خوشمزه بود همشو خوردم بی‌حال افتاد زمین و من دست به کار شدم به پشت خوابوندمش و لای کونش‌رو باز کردم و کیرم‌رو تف زدم و آروم کردم تو که یه آخ کشید و عادی شد براش و شروع کردم تلمبه زدن یع پنج دقیقه‌ای تلمبه زدم و آبم‌روکامل ریختم تو کونش خیلی حال داد تا خانوادمون برگشتن دوبار دیگه سکس کردیم و حال کردیم دوستون دارم شهوانی‌های عزیز
[ "گی" ]
2017-03-01
0
8
17,305
null
null
0.013843
0
2,783
0.139475
0.226328
0.1
0.013947
https://shahvani.com/dastan/مجبور-شدم-کون-بدم-
مجبور شدم کون بدم
وحید
من ۲۷ سالمه. فیسم معمولی و کون خوبی دارم داستان واسه چند ماهه پیشه ک با سه تا از دوستان قرار گذاشتیم بریم و باغ یکیشون صفا کنیم ک رفتیم و عصر ک شد گفتیم یکم ورق‌بازی کنیم و قبول کردیم. در ضمن ما همسن هستیم هر چهارتامون اونام فیس خوبی دارن. سهیل ک صاحب باغ بود ب اصطلاح گفت یه پیشنهاد دارم و اینه ک بیدل بازی کنیم و هر کی باخت باید کون بده. همه‌جا خوردیم. سهیل ک موافق بود امیرحسین هم گفت باشه من و مهدی یکم من‌من کردیم. من موافق نبودم و گفتم چه کاریه. ک گفتن این جوری هیجانش بیشتره. منم قبول کردم و گفتن حالا الکی یه چی گفتن ولی توی طول بازی استرس داشتم. تا حالا هم نداده بودم. خلاصه بازی شد و زد و من باختم. گفتم خب حالا حکم بازی کنیم. دیدم دارن نگاهم میکنن گفتم چی؟ گفتن آماده شو بکنیمت. گفتم مسخره‌بازی در نیارید بابا ک سهیل ار جاش بلند و رفت و با امیرحسین داشتم بحث می‌کردم و مهدی (حالا ک نباخته بود زبونش باز شده بود) گفت کون بده هستی یا نه گفتم نه ک سهیل از پشت گردنم گرفت و خوابوند زمین و دستام گرفت. اون دوتام پاهام گرفتن. گفتن باختی مثل آدم شرط رو اجرا کن وگرنه مجبورت می‌کنیم. شروع کردم داد زدن ولی اونا گوش نمی‌دادن تی شرتم بالا زدن و داشت سهیل سینه‌هام می‌مالید. مهدی هم از روی شلوار کیرم می‌مالید. بعد مهدی گفت لختش کنیم. ما لباس راحتی نپوشیده بودیم هیچ کدوم چ ون عادت یه دفعه‌ای بود تصمیممون. خلاصه اونا لختم می‌کردن و منم دست و پا می‌زدم و داد می‌کشیدم ک امیر حسین نامرد یهو جورابم رو کرد تو دهنم. دیگه صدامم در نمیومد و خلاصه کامل لختم کردن و مهدی جفت پاهام گرفت و سهیلم دستام. امیر حسین نشست روی شکمم و سینه‌هام فشار می‌داد و می‌گفت چطوزی بازنده و کیرم رو فشار داد. گفت سهیل طناب اورد و دستام از پشت بستن و پاهامم بستن. اونام سریع لخت شدن. سهیل گفت دهنت باز می‌کنیم صدا کنی بدتر می‌کنیمت. منم بل سر قبول کردم. امیر حسین اول اومد جلو همون جور دست و پا بسته کف زمین بودم براش ساک زذم. کیرش کلفت بود و خوش‌فرم. مهدی هم کونم می‌ما لید. بعد واسخ سهیل رو خوردم ک کیرش ۲۰ سانت بود و دراز. پیش خودم می‌گفتم فراره این بره تو کون من!! مهدی لای کونم باز کرد و سعی مرد انگشتت بکنه توم. منم تا حالا نداده بودم ک گفت تنگه. ابنو ک گفت امیر حسین گفت سریع بازش کن. مهدی کونم رو بلز کرد و امیر حسین انگشتتش کرد توم. وای ک چه دردی داشت منم همزمان داستم واسه سهیل ساک می‌زدم. ازشون خواهس کردم منو باز کنن ک گفتن الان زود. خلاصه یه دست دیگه برای همشون ساک. رد و تخماشونم دادم خوردم و مهدی حتی یه بازآبش اومد و ریخت دهنم و مجبورم کرد قورت بدم. بعدم منو باز کردن و یکی یکی کردنم. بکی آبش ریخت توم یکی روی کونم و سهیل کیر دراز هم ک آخری بود ریخت تو صورتم و چقدر هم کیرش پر آب بود بعد اون ماجرا یکم رابطم باهاشون کم شد ولی هربار ک می‌دیدیم همو یه اشاره‌ای ب اون روز میکنن و میگن بلز میای بازی!! بعدش دیگه ندادم ب هیچ کدومشون با این ک گفتن بیا باز بکنیمت با بیا بازی و باز هر کی باخت می‌کنیمش، تا این ک یه هفته پیش فهمیدم سهیل توی اون وضعیت ازم عکس گرفته و مجبوری رفتم باز بهش دادم. داستان کردن امیرحسین رو هم ک باخت توی بازی بعد میگم.
[ "گی" ]
2018-09-02
1
21
39,612
null
null
0.0011
0
2,730
0.130883
0.614931
0.1
0.013088
https://shahvani.com/dastan/پسر-داییم-
پسر داییم
بکن توپول
سلام اسم من ارش (مستعار) اسم پسر داییم اریا (مستعار) اختلاف سنی ما زیاد نیست حدودا ۳ سال از بچگی با هم بودیم یعنی وقتی تابستون می‌شد ما می‌رفتیم قزوین خونه مامان بزرگم اونا هم خونه‌شون اونجا بود میومدن رابطه خانوادگی خوبی داشتیم تا چند سال پیش که ما دانشگاه رفتیم ترم تابستون بر می‌داشتیم دیگه خیلی کم می‌شد همدیگر دید من و اریا از بچگی خیلی با کیر هم ور می‌رفتیم مخصوصا من خیلی دوست داشتم اما اون یکم خجالتی بود همیشه اولش غر‌می‌زد باید نازشو می‌خریدی عین این دخترا که میگن بار اولمون ? خلاصه هربار پیش هم بودیم شب تا ساعت ۴ - ۵ بیدار می‌موندیم با هم ور می‌رفتیم اون کیر من اول می‌خورد بعد که کلی غر می‌زد منم واسش می‌خوردم یکم هر بهونه‌ای بود که شب پیش هم باشیم میاوردیم همیشه همه خواب بودن نوبتی می‌رفتیم زیر پتو ساک می‌زدیم کیر اون از مال من کوچیکتر فکر کنم حدودا ۱۲ سانت باشه این پتو هم داستانی داره تو چله تابستون من بشدت گرمایی پتو مینداختم بعدش چندباری بقیه شک کرده بودن مه تو چرا پتو میندازی تو این گرما اما هر سری به یه بهونه‌ای میپیچوندم اریا سال پیش عید که اومدن خونه ما به بقیه گفتم میخوام برم پیش دوستم که مغازه داره گفتم تو هم بیا از قبل برنامه‌ریزی کرده بدم خود اریا هم از همچی بیخبر اومد کلید پشت‌بام زود یواشکی برداشتم گفتم میرم بیرون رفتیم از خونه بیرون تا سر کوچه رفتیم که کسی شک نکنه از پنجره ببینه چند دقیقه پاستادیم بعدش اروم در حیاط باز کردیم رفتیم پشت‌بام تو راه هم بهش گفتم هی از اون اصرار که نه میفهمن از منم انکار می‌خواستم برای بار اول کونش باز کونم بعد از چند سال خلاصه اروم رفتیم گفتم بکش پایین خدا میدونه هنوز که هنوزه کونش بی‌مو یعنی بار‌ها شده من با یاد کونش جق زدم انقدر بی‌مو کشید پایین اومدم با انگشت یکم کونش باز کنم دستم یخورده گوهی شد سرش غر زدم از شانس خوبمون تو پشت‌بام شلنگ بود کفت در بیار شلوارتو درآورد قشنگ شلنک کردم تو کونش شستم تمیز تمیز شد انگشت کردم تا باز بشه هی اولش می‌گفت درد داره نکن من که گوش نمی‌دادم کونش که یکم باز شد گفتم بیا بخور گفت باید تو هم بخوری الکی گفتم باشه نشت زمین منم ایستاده شروع به خوردن کرد زیاد خوشش نمیومد اما کله شو گرفتم عقب جلو کردم داشت ابم میومد که گفتم نخور کفت حالا نوبت تو گفتم بزار کار من تموم بشه بعد گفتم برگرد که بکنم یه دفعه صدای در اومد که باز شد دوتامون خایه هامون چسبید به گلومون داشتیم سکته می‌کردیم که چه بهونه‌ای بیاریم اگه بیاد بالا دیدم از بالا که بابام رفت بیرون شانس اوردیم خلاصه گفتم خوابید دوباره بخور نشست با کلی قر خوردن گفتم پاشو برگرد گفت نکنیا گفتم نه فقط لا پایی برگشت داشتم اولش یکم لاپایی می‌زدم که گفتم اینجوری نمیشه گفتم داگ استایل بکنم چهار دست و پا نشست رو زمین بعد از چند بار عقب وجلو تنظیم کردم کردم تو سوراخ سرش که رفت سریع دهنشو گرفتم که داد نزنه دستمو چنان گاز گرفت گفتم غلط کردم اما کیرم‌رو در نیاوردم یکم اروم اروم عقب و جلو کردم جا که باز کرد تندش کردم همزمان داشتم واسش جق می‌زدم که بیخیال خوردن بشه بعد از ۱۰ دقیقه اب من داشت میومد گفتم چیکار کنم گفت نریز تو شلوار دیگه ندارم گفتم پس برگرد بخور گفت نه بدم میاد منم بد جنسی نکردم ریختم همشو تو گفتم حالا بر همینجا بشور اب اونم چنددقیقه بعد از من اومد ریخت زمین بعد از اون دیگه دوبار دیدمش اما دیگه نه کردم نه خورد گفت فقط واست جق می‌زنم منم دیگه اصرار نکردم اما ازش قول گرفتم این سری که میاد خونه‌مون دوباره بده خداکنه چند وقت پیش هم به اصرار عکس کونش‌رو واسم فرستاد هنوزم بی‌مو لا مصب امیدوارم خوشتون بیاد
[ "گی" ]
2018-09-10
0
9
18,492
null
null
0.008847
0
3,079
0.127875
0.029917
0.1
0.012788
https://shahvani.com/dastan/بعد-از-۱۴-سال-باز-به-کیر-رسیدم
بعد از ۱۴ سال باز به کیر رسیدم
goshadkhan
سلام خدمت دوستان خاطره اولم براتون نوشتم که تو ۱۳ سالگیم بود و بعد از رفتن از اون محله و ساکن شدن تو خود اصفهان دیگه دنبال گی نرفتم هر موقع ک هوس می‌کردم با‌ی وسیله‌ای خودما ارضا می‌کردم بزارید یکمی از وضعیت الانم بگم میثم هستم ۲۷ سالمه. ۱۸۵ تا قد و ۷۳ کیلو وزن قد بلند و لاغر و سبزه کون برجسته‌ای دارم از کون دادنم خیلی وقت بود می‌گذشت ولی حس دادنما نمیتونستم سرکوب کنم ولی بخاطر شغلم و دوستانم نمیتونستم کاری کنم تا این ک برنامه‌ی بیتالک اومد رو گوشیای اندروید ک توی این برنامه‌ی با پسری ب اسم سعید اشنا شدم رو پروفایل زده بود کون میدم تا پروفایلشا خوندم ی فکری اومد تو سرم پیش خودم گفتم میرم پیش این هم می‌کنم هم از خجالت این کون ناز در میام ک سالهاس مزه کیر نچشیده. رفتم سلام دادمو اصل ردا بدل کردیم ک هم‌سن خودم بود ولی تپل مکانش هم ب من خیلی نزدیک بود بعد کلی صحبت قرار شد برم مکانش دنبال ادرسی ک داده بود رفتم وقتی بهش پیام دادم ک نزدیکم اومد دم در با دیدنش شناختمش ماشینا پارک کردما رفتم داخل مکانش پارکینگ خونه‌شون بود ک خیلی قشنگ ب اتاق مجردی تبدیل‌شده بود راه از کل خونه جدا بود قلیون گذاشت کشیدیم ولی من داشتم از استرس سکته می‌کردم و اون خیلی عادی بود بعد از قلیون گفت میخای شرو کنیم گفتم چرا ک ن اومد کنار منا لبامونا گذاشتیم روی‌هم وای ک چ حس قشنگی بود چقدر قشنگ لبای منا می‌خورد و دستش روی تمام بدنم کشیده می‌شد اسه اسه لباسامونا درآوردیما ب هم ور می‌رفتیم خیلی قشنگ کارشا بلد بود واقعا منا ب اوج رسونده بود همه جای بدنما میخودا لیس می‌زد تا رسید ب کیرم وقتی کیرما کرد تو دهنش انگار دنیا را بهم داده بودند خیلی حال می‌کردم اسه اسه سعید کیرشا ب من نزدیک کرد و حالتمو ب ۶۹ عوض شد حالا منم ب ارزوم رسیده بودم ی کیر ۱۵ سانتی ک کلفتیشم مناسب بود (کیر خودمم ۱۴ سانته) توی دهنم بود وای ک چقدر دلم برای طعم کیر تنگ بود داشتم طلافیه ۱۳ سال دوری از کیرا در میاوردم لذت می‌برد ک سعید کیرما از دهنش درآوردا گفت ناقلا تو هم واردیا در جوابش گفتم کجاشا دیدی جفتمون از خوردن سیر شده بودیم کیرای هما رها کردیم و باز ب لبخوری ادامه دادیم ک سعید با صدای دورگه شهوتی گفت می‌کنیم با‌ی بوسه از لبش اوکیا دادم ک خودش بهم اسپری داد و با روان کننده کیرما خوب چرب کرد خوابید وقتی گذاشتم درش با‌ی فشار خیلی راحت وارد کونش شد تندا تند تلمه می‌زدم واقعا داشتم حال می‌کردم اولین بارم بود داشتم کردنا تجربه می‌کردم واقعا عالی بود با کمک اسپری ۱۵ دقیقه‌ای تلمبه زدم وقتی دیدم داره ابم میاد بدونه اینکه بهش بگم همه‌ی ابما خالی کردم تو کونش ک با‌ی اه بلد گف وای چرا ریختی توش می‌خواستم بخورم تو همون حالت با اینکه هیچی حال نداشتم بهش گفتم اشکال نداره حالا بلد شو تلافی کن انگار از خداش بود کیر من دیگه قد خم کرده بودا از کونش افتاد بیرون بلد شدم داشتم خودما تمیز می‌کردم ک سعید اسپریا خالی کرد روی کیرشا گفت حالا نوبت منه منم رو ب کمر خوابیدما پاهاما گرفتم بالا سعید با روان کننده ک ب کون من زدا کیر خودش کیرشا هول داد توم وای چقدر لذت داشت‌ی اه بلدی کشیدم بهش گفتم سعید بگام با شنیدن این کلمه تحریک شدا ب شدت تلمبه می‌زد پاهم درد گرفته بود بهش گفتم گفت داگی شو وای ک چقدر عالی بود حالت داگی شدم کیرشا جا داد ب شدت می‌کوبید هم‌زمان منم ب سمت خودش میکشیدمنم ف قط اه و ناله می‌کردم قسمش می‌دادم بیشتر بکنه منا بلدم کرد نشوند رو مبل راحتی ک اونجا بودا پاهام داد بالا خودش خیمه زد روم باز شروع کرد تلمبه زدن بهترین لذت دنیا را داشتم می‌بردم ک سرعتش بیشتر شدا توی کونم ب شدت داغ شد بهم خندیدا گفت اینم تلافی ی قلیون توپ دیگه کشیدیما لباس پوشیدما زدم بیرو چند بار دیگه هم رفتم پیشش ک بعد براتون میگم
[ "گی" ]
2018-08-28
0
9
31,661
null
null
0.007297
0
3,175
0.127875
0.292371
0.1
0.012788
https://shahvani.com/dastan/غیرت-یا-علاقه-به-دادن
غیرت یا علاقه به دادن
حامد
سلام اسم من حامد هست منم قدم ۱۷۸ وزنم ۷۳ کیلو هست من این اولین داستان من هست داستان از جایی شروع میشه که من با یکی از دوست‌های قدیمی روبرو شدم بعداز سلام واحوال پرسی با هم رفتیم خونه چون خونه من نزدیک بود رفتیم خونه ما {من سال‌ها قبل کون داده بودم} و شنیده بودم این رفیقم {اسمش محمد بود} کیر بزرگی داره و چون با هم خیلی صمیمی بودیم و میدونستم دهنش قرص هست یه جور جلوش رفتارکردم که بفهمه حشری شدم بعداز چند دقیقه فهمید که حشره من زیاده به شوخی گفت مثل این‌که مونت میخاره گفتم اره زیاد منو بلند کرد خوابوند رو تخت شلوارم رو کشید پایین چون منم قبلش رفته بودم حموم تمیز و بدون مو بودم دست انداخت لپ کونم بازکرد گفت جون چه تمیزه منم گفتم همیشه تمیزم گفت تو جنده‌ای گفتم اره خودش کشید پایین کیر رو دیدم ترسیدم ۲۲ سانت کلفت گفتم نه نمیدم گفت خودت شروع کردی گفتم گوه خوردم گفت مادرت گاییدس گفتم جون بکن دهنم فهمید من دوست دارم بعداز اون ساعت شروع کرد به گفتن مادر جنده مادرت گاییدس مادرتو میگام چون منم دوس داشتم هیچی نمی‌گفتم بعد نیم ساعت ساک زدم به حدی که خسته شدم کیرش‌رو از دهنم کشید بیرون یهو فرو کرد تو کونم صدام رفت هوا اونم از ترسش دستشو گذاشت جلوی دهنم ۳ / ۴ تا پوزیشن عوض کرد بهش گفتم چی خوردی که کمرت سفته گفت اسپری زده بوده گفتم از کجا میدونستی میخوای منو بکنی گفت داشتم می‌رفتم پیش یه زن سن بالا خلاصه ابش اومد اونم خیلی زیاد بهش گفتم عکس اون زنه رونشون بده ببینم شاید منم بیام بزنم وقتی‌که عکس رو نشون داد قلبم داشت از حرکت می‌ایستاد بهش گفتم این مادر منه {مشخصات مادر من قدر ۱۶۸ سن ۴۸ سال سایز سینه ۸۰ کون خوش‌فرم خلاصه جنده‌ای هست برای خودش} داشت دعوا می‌شد گفتش این جنده مادرته گفتم درست صحبت کن گفت حقیقت تلخه این جنده خانوم سه ماه با من و رفیق هام رابطه داره گفت مگه تو نمیدونستی گفتم نه به جان خودم گفت جنده خانوم گفته پسرم میدونه منم چون عصبی شدم باهاش هماهنگ کردم یه بار باهم بریم پیشش ببینم اگه منو ببینه چیکار میکنه منم اول محمد رو فرستادم محمد رفت سلام دادن محمد شروع کرد به لب گرفتن یهو من رفتم تو جمع هشون ترس و تو چشمش می‌شد دید داشت گریه می‌کرد یدونه سیلی زدم تو صورتش بعداز یه زدو خورد بین ما یهو محمد گفت اشکال نداره به هم شروع کنید به دادن بعد مادرمن فهمید که منم جندگی بلدم و باهم شروع کردیم به دادن والان ۳ سال میشه که داریم به محمد و رفیق هاش میدیم.
[ "گی", "بیغیرتی" ]
2019-01-09
0
17
34,704
null
null
0.01844
0
2,076
0.07952
0.186148
0.160559
0.012768
https://shahvani.com/dastan/دوست-خوب-من-احمدی-
دوست خوب من احمدی
بهمن
سلام اسم من بهمن است من تقریبا ۲۵ سالمه و ۱۸۰ سانتی‌متر قدمه. من چند سالی بود که فهمیده بودم به دخترا هیچ حسی ندارم و عاشق باسن پسر‌ها هستم وقتی فهمیدم گی هستم خیلی حس بدی داشتم چون از گی‌ها متنفر بودم ولی این واقعیت من بود این ذات من بود که با گی بودنم زندگی کنم. من یه دوست داشتم به اسم احمدی اون خیلی کون بزرگی داشت. هر موقع با هم می‌گشتیم نظرم روش بیشتر می‌شد. احمدی یه پسر فمنیست بود اصلا مردانگی نداشت و رفتاراش کاملا زنونه بود. یه شب به مهمونی دوستم وهاب رفته بودیم یادم رفت بگم وهاب بهترین دوست منه ولی تقریبا همین پدرمه او ۴ بار تا الان زن عوض کرده و آدم حشری ایه تا زن میبینه می‌ره تو کارش خلاصه آدم عادی‌ای نیست و با زن هاش سر همین مسئله طلاق گرفته. یه شب خونه وهاب بودیم و از قضا احمدی هم اومده بود. وهاب و زنش نازنین به ما شام تعارف کردن و ما هم قبول کردیم. وهاب وضع مالی خوبی داره و من هم براش کار می‌کنم تقریبا میتونم بگم مدیر منه خونش دو طبقه بود و خودمون ۴ تا اونشب اونجا بودیم یعنی من و احمدی و وهاب و زنش نازنین. بعد شام وهاب به ما مشروب تعارف کرد و خوردیم. بعد مشروب حس و حال خوبی نداشتم احمدی داشت حرف می‌زد و اصلا نمی‌فهمیدم چی میگه خانم وهاب گفت به نظرم تو این حالت رانندگی نکن منم قبول کردم و گفتیم شب اونجا بمونیم و صبح بریم احمدی گفت منم می‌مونم صبح با هم برگردیم خونه. وهاب یه اتاق نشون ما داد گفت شما دوتا شب اینجا بخوابید و خودش و نازنین رفتن طبقه بالا که بخوابن. اصلا نفهمیدم چطور خوابم برد ساعت حدودای ۳ صبح بود که بیدار شدم. احمدی پشت به من خوابیده بود و چند دقیقه به باسنش خیره شدم. با خودم فکر کردم اگه احمدی بفهمه روش نظر دارم چیکار می‌کنه این چیزا عادی نیست من باید درمان بشم چیکار کنم. کیرم به جای من تصمیم گرفت دلو زدم به دریا بهش نزدیک شدم داشت خر و پف می‌کرد اهمیت ندادم و شلوارشو یکم کشیدم پایین. کونش‌رو تو دستم گرفتم مثل ژله نرم بود. یواش‌یواش داشتم می‌مالیدم که خر و پفش قطع شد انگار بیدار شد. منم فوری برگشتم پتو رو انداختم رو خودم. یه نگاه کرد و شلوارشو کشید بالا دوباره خوابید منتظر بودم خوابش سنگین بشه به خواب که فرو رفت دوباره رفتم و شلوارشو کشیدم پایین خیلی یواش صورتمو بردم سمت کونش و لیس زدم خیلی حس خوبی داشت. کیرم‌رو در آوردم و یه ذره مالوندنم به کونش ولی شورتو نکندم که توش فرو کنم. احمدی به خواب فرو رفته بود و بدون استرس کونش‌رو می‌لیسیدم و بالاخره با کونش یه جق زدم و ارضا شدم. بعد جق داشت خوابم می‌برد که احمدی روشو برگردوند و گفت تمام این مدت بیدار بود. اون بهم گفت بهمن من خیلی وقت بود منتظر همچین روزی بودم من همجنسگرا هستم و دلم میخواد کون بدم تو کف تو بودم. باورم نمی‌شد انگار داشتم خواب می‌دیدم همون لحظه ازش لب گرفتم و ۱۰ دقیقه مشغول خوردن لباش بودم فورا لباساشو در آوردم و کونش گذاشتم ماشاالله خیلی ماهر بود. خلاصه خوب آبم‌روآورد و کیرم‌رو خورد تقریبا ساعت ۶ صبح شده بود که بعد سکس گرفتیم خوابیدیم. صبح وهاب بیدارمون کرد و گفت مگه نمیخواید برید سر کار شما حقوقتون رو قطع می‌کنم‌ها خلاصه ما هنوز تو کف دیشب بودیم که آماده شدیم رفتیم سر کار...
[ "گی" ]
2022-03-05
0
10
11,401
null
null
0.012281
0
2,720
0.118275
0.401738
0.1
0.011828
https://shahvani.com/dastan/سکس-با-دوست-قدیمی-
سکس با دوست قدیمی
Arash
سلام به همه دوستان شهوانی و دست به کیر‌های آماده جق من تجربه‌های سکسی زیادی چه با دختر چه با پسر داشتم ولی به مرور زمان پی به میل‌های واقعی خودم بردم که در مورد دخترها فاعل فوق‌العاده‌ایم و در مورد پسر‌ها مفعول خوبی. در عین حالی که دوس دارم تو کوس دختر‌ها بکنم دوس دارم یه کیر تو کونم باشه یا گوشه لبم. در هر صورت این خاطره مربوط به آخرین همجنس بازی منه که سعی کردم توی این سکس دوطرفه باشم ولی نتونستم و بیشتر مفعول شدم. سال‌ها قبل با یکی از بچه محل هام دوطرفه ساک می‌زدیم و لاپایی ارضا می‌شدیم. اوج شهوت مون بود. از کیرش خیلی خوشم میومد و باهاش خیلی حال می‌کردم. گذشت و زمونه ما رو هزار جور چرخوند و دوباره بعد تقریبا ۱۵ سال به هم رسوند. تو محل دیدمش، تا اینکه چشم بهش افتاد یاد کیرش افتادم و دروغ چرا بد جور هوس شو کردم. ولی نمی‌شد همین جور بی‌مقدمه بهش پیشنها می‌دادم آخه هر دومون ازدواج کردیم و بچه داریم و به بهونه اینکه باهات کار دارم شمارشو گرفتم تا سر فرصت مناسب پیشنهاد و بدم بهش. یک سالی گذشت و همچنان در کف کیر دوستم بودم تا اینکه فهمیدم تو کار تعمیرات مبل ه. چند وقت بود خانمم اصرار داشت که مبل هامونو تعمیر کنیم و پارچه شو عوض کنیم. باهاش تماس گرفتم و گفتم بیا مبل‌ها مو ببر درست کن که خیلی سریع اومد مبل‌ها رو برد. تو این مدت که تعمیر طول کشید خانمم رفت خونه خواهرش که تهران بود. منم بهش گفتم تا نیومده مبل و درست کن بیار. اونم بهونه پول میاورد که یه خورده پول بزم به حسابم. تو یکی از پیام هاش گفت کیر تو می‌خرم پول بزن گرفتارم، من از خدا خواسته و منتظر فرصت گفتم بیا بخور بعد. گفت باشه. استیکر خنده فرستادم که مثلا شوخیه. گفتم کی میایی که جواب داد مکان داری؟ باورم نمی‌شد جدی گرفته و پایه باشه. گفتم اره بیا خونه‌مون کسی نیست. گفت باشه عصری میام منم آماده شدم واسه یه سکس خوب. پیام دادم بهش خودتو تمیز کن بیا. عصری شد هرچی پیام می‌دادم جواب نمی‌داد. حسابی ضد حال خوردم. دم غروب بود که پیام داد بعد حموم خوابیدم بیدار نشدم الان تو راهم. تو کونم عروسی بود. وای... تو این مدتی که منتظر بودم با کیرم همش ور می‌رفتم که زنگ زد در باز کردم لخت بودم فقط شورت پام بود. تا منو دید گفت آماده‌ای؟ گفتم خیلی وقته کجایی پس. البته بگم هر دومون از رابطه احساسی خوشمون نمیاد و بیشتر به سکس علاقه داریم. اومد تو... رفتم سمتش از رو شلوار کیرش‌رو گرفتم نیمه شق بود گفتم جایی دلم واسه کیرت تنگه اونم بعد من با کسی نبود چون نمی‌شد اعتماد کرد. لباس هاشو درآورد دیدم از تو کونش یه خیار درآورد گفتم این چیه گفت گذاشتم تو کونم تا گشاد شه راحت بتونم بهت بدم آخه کونش تنگ تنگ بود. منم لخت شدم کیرش‌رو گرفتم تو دستام اونم مال منو گرفت داشتیم واسه هم میمالوندیم. گفتم بشین میخوام اول من بخورمش حشری شده بود کیرش داغ داغ بود نشست رو زمین گفت منم میخوام بخورم ۶۹ شدیم کیر شو ناز می‌کردم و بو می‌کردم یه کیر ۱۷ سانتی سفید و گوشتی با سر اسفنجی بزگ وای چه حالی داشتم خیلی لذت می‌بردم از بوسیدنش. سر شو کردم تو دهنم دلم نمی‌خواست زود تموم شه خیلی آروم با کیرش ور می‌رفتم اولش فقط سر کیر شو می‌خوردم تا اینکه تا تهش می‌کردم تو حلقم و اونم داشت واسم می‌خورد یه ۱۰ دقیقه‌ای واسه هم ساک زدیم. من دلم نمی‌خواست بکنم چون دوس داشتم مفعول باشم ولی چون بچه محلمون بود و غرور گفتم اول من می‌کنم کیر مو حسابی خورد و خیسش کرد و اومد نشست روش آروم آروم کیرم رفت تو اصلا حال نمی‌کردم ولی به روی خودم نمی‌آوردم اونم به سختی و درد کیر مو کرد تو کونش. احساس کردم کونش گهی گفتم کونت‌رو نشستی گفت بلد نبودم. اه اه همه کیر گوهی شده بود من از خدا خواسته گفتم بریم خودمونو بشوریم. بهش گفتم کونش‌رو چطوری بشوره شست و منم کیرم‌رو شستم اومدیم تو حال دوباره مشغول ساک زدن واسه هم شدیم یه کم حسمون رفته بود تا اینکه یواش‌ی واش راست کردیم می‌خواست اون اول بده گفتم نه تو بیا بکن. به پشت خوابید یه ساک حسابی واسش زدم و نشستم رو کیرش به سختی جا کردم تو کونم ولی با تمام وجودم دوست داشتم بدم به هر زحمتی بود تا ته کیرش تو کونم بود یواش‌یواش بالا پایین می‌کردم دیدم خسته‌کننده است بهم حال نمیده. به پشت خوابیدم و پاهامو دادم بالا کیرش و گذاشت در کونم دیگه گشاد شده بود به یه فشار همه کیرش و تو کونم فرو کرد از برخورد کیرش با پروستاتم داشتم لذت می‌بردم خیلی منتظر این روز بودم که بتونم کون بدم اونم به دوستم. همین جور که تو کونم تلمبه می‌زد با کیرم ور می‌رفت گفتم میخوام وقتی می‌کنی منو ارضا شم آخه بزرگترین و بهترین فانتزین این بود. سرعت تلمبه زدن بیشتر کرد وای چقدر دوس داشتم حسابی داشتم حال می‌کردم دلم نمی‌خواست تموم شه. چشم‌ها مو بسته بودم و آه و ناله می‌کردم. گفت آبم و کجا بریزم گفتم بریز تو کونم سرعت کردن بیشتر کرد و سرعت جق زدن واسه منم بیشتر کرد که یهو آبم پاشید بیرون اون قدری حال کردم و خوب ارضا شدم که اولین آبم ریخت رو صورتم و بقیش رو شکمم خالی شد همه زمانی که داشتم ارضا میدم کیرش و تو کونم می‌کرد و درمیاورد وای که چه لذتی بردم. اونم بعد چند تا تلمبه آبش اومد و کیرش‌رو تا ته کرد تو کونم و کیرش حسابی نبض می‌زد و آبش توم خالی کرد. بعدش حموم و چایی و سیگار کشیدیم و از خاطرات کون کونک بازی‌های نوجونی مون تعریف کردیم که کی‌ها رو کردیم و اینها. هنوزم پولشو ندادم میخوام به همین بهونه برم پیشش دوباره یه سکس حسابی بکنیم و بعد پول شو بدم. یکی از بهترین و لذت‌بخش‌ترین سکس‌های من بود. و البته آخریش. دوستان لطفا اگه خوشتون اومد بگید تا از خاطرات خوب و بدم واستون تعریف کنم. بوس بوس همه تونو دوس دارم
[ "گی" ]
2018-09-03
0
10
16,652
null
null
0.002092
0
4,770
0.118275
0.516168
0.1
0.011828
https://shahvani.com/dastan/داستان-کونکونکی-من-و-مهرداد
داستان کونکونکی من و مهرداد
رضا
سلام خدمت دوستان. این داستان که براتون نوشتم واقعیه دروغم در کار نیست. اسم من رضا ۲۵ سالمه و اسم پسر خالم مهرداد است با هم همسن هستیم از بچگی با هم بزرگ شدیم. کلاس پنجم ابتدایی بود موقع امتحانات آخر سال بود با مهرداد رفتیم بیرون واسه درس خوندن یه خورده که از روستا دور شدیم شهرستان زندگی می‌کنیم مهرداد دست رو کونم کشید گفت عجب کونی داری منم گفتم تو هم کون خوبی داری گفت بیا با کون هم بازی کنیم رفتیم یه جای کسی نبینه کون همدیگه رو دست‌مالی کردیم بعد از مدتی که گذشت گفت بیا لای پای هم بزاریم گفتم باشه اول من وایستادم اون لاپام گذاشت کارش که تموم شد اون وایستاد من لای پاش گذاشتم کارمون که تموم شد رفتیم اون شد شروع کار ما بعد هر موقع تنها می‌شدیم فورا شلوار همدیگه پایین می‌کشیدیم و لاپای می‌زدیم بعد از چند سال که گذشت کونکونکی ما هم ادامه داشت دوران دبیرستان بود که یک شب هیچکس خونه نبود با مهرداد تنها بودیم لخت شدیم و همدیگه رو دست‌مالی میکردبم لاپای زدیم و کارمون تموم شد نشستیم پای تلویزیون فیلم نگاه کردن آخرای شب بود که مهرداد گفت بیا یه کاری بکنیم گفتم چکار کنیم گفت تو کون همدیگه بزاریم گفتم درد داره گفت اشکال نداره اول من خوابیدم با کونم یه خورده بازی کرد سر کیرش‌رو یه کم دم سوراخم کشید بعد یه تف انداخت رو سوراخم و سرکیرش‌رو تف زد سرکیرش‌رو گذاشت در سوراخم یه فشار داد سرش تو رفت چه دردی داشت گفتم درد داره یه کم عقب جلو کرد تا دردش خوابید بعد یواش‌یواش فشار داد تا نصفش تو رفت بعد شروع کرو تلمبه زدن دردش دیگه نموند سوراخم یه کم باز شد بعد تا ته فشار داد تو کونم و خوابید روم تلمبه می‌زد راحت که شد آبش‌رو ریخت رو کمرم و کارش تموم شد بعد نوبت اون شد خوابید با کونش ور رفتم یه تف بزرگ انداختم رو سوراخش یه خورده کونش از کون من بزرگتر و نرمتر بود سر کیرم‌رو تف زدم در سوراخش گذاشتم و یه فشار دادم سرکیرم رفت توش دیدم تکون نمیخوره منم کم‌کم فشار دادم تا ته رفت توش شروع کدوم تلمبه زدن بعد از ۵ دقیقه راحت شدم کیرم‌رو در آوردم آبم‌روخالی کردم رو کونش بت هم رفتیم حمام تو حمام هم یه بار دیگه همدیگه رو کردیم اومدیم بیرون و خوابیدیم اون موقع تا یه ماه پیش بود بالای ۲۰ بار تنها شدیم و کون همدیگه گذاشتیم یه ماه پیش بازم یه شب تنها بودیم و تا صبح سه بار کون همدیگه گذاشته بودیم فکر کنم مهرداد سابقه کونکونی داشت چون کونش یه کم گشاد بود از یه پیش تا حالا وقت نشده همدیگه رو ببینیم این بود داستان من و مهرداد با تشکر.
[ "گی" ]
2018-07-10
0
10
7,620
null
null
0.008065
0
2,125
0.118275
0.342192
0.1
0.011828
https://shahvani.com/dastan/-کون-علی-خپل
کون علی خپل
سعید
سلام من اهل یکی از شهر‌های توابع بوشهر هستم هر کی گی نمیخونه اشکالی نیست هر کی فوش بده برا خودش عصر بود زدم بیرونه خونه تو خیابونا داشتم می‌گشتم رفیقم زنگ زد رفتم پیشش تو شهر یکی از دوستای دیگمون از روستای دیگه با موتور امد یکی باهاش بود یه بچه ۱۶ ساله خوشگل تو پر و یه کون خوش‌فرم موتورو گذاشت خونه‌شون شدیم چهار تا نیما هم تو خیابون دیدم پرید سوار ماشین نیما تو گوشم گفت این علی خپله. گفتم خپل؟ کونیه گفت اره بریم بزنیم؟ گفتم چرا که نه گفت به این همه ادم نمیده باید خفتش کنی گفتم رو چشم بلند گفتم نیما راستی تو چاقوت رو تو باغ... ول نکرده بودی اونم دو هزاریش افتاد گفت اره یادم اوردی بریم بیاریمش رفتیم طرف باغ‌ها طرف ساعتای ۸ بود رسیدیم علی گفت چی میخواید اینجا بابا تا حالا چاقو رو بردن گفتم حالا ببینیم مشکلی پیش نمیاد پیاده شدیم درو قفل کردن کمی پیاده که رفتیم تو گوش محمد (اونی که علی رو اورده بود) ممد کون میاری خبر نمیدی؟ گفت حالا خر که نیستم بیا الان میخوای بکنی رفتیم جای خلوتی هیچکی نبود تو گوش ممد گفتم باهاش حرف بزن خودش راضی بشه بده باهاش حرف زد گفت نه مگه من کونیم (داشت نقش بازی می‌کرد) ممد و علی رفتن بالای یه تپه پیش باغ‌ها از پایین دیدم ای ول ممد کشیده پایین داره میزنه گفتم بعدی برو بزن اونم زد نیما رفت بزنه کمی طول داد برگشت گفتم چی شد گفت دادش شق نمی‌کنم گفتم یعنی چی گفت شانس تخمی ماهه دیگه خودم رفتم زدم من ۵ دقیقه‌ای طول میده ابم بیاد ولی این کون اونقدر عالی بود که تو عرض ۲ دقیقه ابم امد ریختم توش مشتی صدا داد که چرا ریختی توش زدم در کونش گفتم بازم می‌کنم گفت دیگه نمیام اگر ندیدی باز برای کون من بیای (راستم می‌گفت رو کونش شرط می‌بست) گفتم حالا باشه اگر غلط املایی داره ببخشید
[ "گی" ]
2016-12-19
0
10
11,377
null
null
0.000664
0
1,508
0.118275
0.25543
0.1
0.011828
https://shahvani.com/dastan/گی-با-عارف-جون-
گی با عارف جون
هیچکس
سلام اولا بگم که این داستان کاملا واقعیه و هرکی فحش میده شخصیت خودتو نشون میده، اول برم سر معرفی اسم من احسانه (مستعار) و ۱۷ سالمه این جریان برمیگره به تابستون امسال البته پیش زمینش از سال پیش بود ولی اصل اتفاق مال تابستون بود، خب برم سر اصل مطلب، عاقا من یه مدرسه‌ای درس میخونم که هرسال دانش اموزای جدید میگیره و ما منتظریم تا هر سال هر هلویی میاد بریم و باهاش دوس شیم و بکنیمش، از همه بیشتر هم من حشری هستم رو پسرا، روز اول مهر رفتیم مدرسه و بله جمعی از خوشگلا جمع شده بودن که اکثرا هم اشنا بودن رفتم سلام و احوال‌پرسی کردم و بهشون خوشامد گفتم، اخلاق م ن طوریه که سریع ارتباط برقرار می‌کنم و به دل میشینم همون اول چند تا از خوشگلاشو انتخاب کردم و با طرح دوستی پیش رفتم یکیشیون که از همه خوشگل‌تر بود عارف بود، یه قیافه دخترونه با صدای نازک و حشری کننده قبلا هم تو استخر دیده بودمش بدنش کلا سفید بدون حتی یه تار مو که هر کیری رو شق میکنه، یکم باهاش صمیمی شدم و باهاش حرف زدم معلوم شد که فامیل دور هستیم با هم، خلاصه اعتمادشو جلب کردم و امارشو درآوردم و فهمیدم اقا کونیه و چند بار هم به هم محلیاش داده، شمارشو گرفتم رفتم تلگرام یکم حرف زدیم در باره بازی کامپیوتری و از این حرفا قرار شد فردا واسش بازی ببرم دم درشون ، خونه‌شون خیلی از ما دور نبود تو یه شهر کوچیک هم بودیم، فرداش بازی هارو برداشتم و رفتم دم درشون بعد سلام و احوال‌پرسی بازی هارو بهش دادم و تشکر کرد و خدافظی کردیم، اینا همش واس جلب اعتمادش بود تا برسم به قسمت خوب ماجرا به محض رسیدن خونه گوشیو برداشتم دیدم انلاینه بهش پیام دادم راستی تو بمن بازی ندادیا، اونم گفت الان ندارم هر وقت خریدم میدم بهت، چند روزی گذشت من تو مدرسه بهش گفتم اون بازی هارو بیار دیگه تا الان باید نصب می‌کردی، اونم هی از بحث طفره (تفره؟) می‌رفت، بعد مدرسه بهش پیام دادم بازی هارو چی کردی نگو اقا سی‌دی بازی هارو شکونده و رو نمیکنه خلاصه بهون ه اوردم ک من بازیامو میخوام و زا این حرفا بعد اون گفت پولشو میدم ولی من قبول نکردم و افلاین شد منم به امید این‌که فردا تو مدرسه گیرش میندازم بیخیال شدم، فرداش رفتم مدرسه دیدم عین همون بازیا رو خریده اورده دیگه نتونستم کاری کنم، چند روز گذشت یه روز تو تلگرام بحث از دوس دختر افتاد بهش گفتم داری؟ گفت نه گفتم دوس داری داشته باشی؟ گفت اره خیلی، منم یه برقی تو چشام زد و رفتم اونیکی خطم رو اسمش و عکسش‌رو عوض کردم و بهش گفتم یه دختر سراغ دارم دنیال دوس پسره و‌ای دی اون خطمو دادم بهش م خلاصه با اسم جعلی دختر مخشو زدم، تا یادم نرفته اینم بگم که گفتم دختر خالمه و خیلی ص میمی هستیم با هم، یکی دو هفته گذشت من از اینستا عکس پیدا می‌کردم می‌فرستادم ویسم که جور کردنش هیچی نیس خلاصه قشنگ وابستش کردم، بعد با خط خودم رفتم گفتم عوض دوس دختری که بهت دادم چی بهم میدی؟ اونم گفت پول بدم؟ گفتم خودم به اندازه کافی دارم، گفت بازی میدم قبول نکردم اخرش گفتم چی میدیا؟ گفت تو منظورت کونه؟ گفتم اره، گفت چند دقیقه میخای؟ گفتم نیم ساعت، گفت زیاده اخرش رو بیس دقیقه توافق کردیم واس فردا خونه ما، و اقا عارف پیچوند نیومد، منم رفتم با خط دختر بلاکش کردم، اومد بمن گفت دختر خالت بلاکم کرده، منم گفتم بخاطر این‌که نیومدی خونه‌مون، اونم گفت بخدا فردا میام ب گو انبلاک کنه منم گفتم باید عکس کونت‌رو بفرستی قبول کرد و چند تا فرستاد که تا نیمه صورتش معلوم بود، اخ که چ کونی داشت سفید مث برف بود، یه مدت گذشت خونه ما هم لامصب خالی نمی‌شد اینو بیارم تا اینکه تهدیدش کردم اگه مکان پیدا نکنه عکساشو پخش می‌کنم، اونم از ترس ابروش یه روز ک خونه‌شون خالی بود زنگ زد بهم منم با کله رفتم، البته من هم دفاع شخصی بلدم و هم همیشه اسپری فلفل همراهمه که اگه اتفاقی افتاد از خودم دفاع کنم، رفتم دم در یه تک انداختم بهش اومد درو باز کرد همونجا تو پارکینگ تا خونه از رو شلوار کون نرمشو مالش می‌دادم از رو شلوار، خیل کونش نرم بود عین پنبه، رفتیم خونه رفت نشست رو مبل و گفت پی اس می‌زنی؟ منم گفتم پاشو جمع کنیم بینیم باو من اومدم بکنمت، گفت پس بریم تو اتاق، بهش گفتم میخوام بزارم تو کونت، اول ترسید گفت نه لاپایی، بعدش گفت بزار کیرت‌رو ببینم، کیرم‌رو درآوردم یه کیر سفید و ۱۵ سانتی خوش‌فرم، یکم نازکه، بهش گفتم ببین نازکه نترس، قبول کرد رفتم اروم شلوارشو کشیدم پایین وای باورم نمی‌شد بالاخره کون عارف جون روبه روم بود خابوندمش یکم سوراخشو خوردم بعد کیرم‌رو بردم سمت دهنش گفتم ساک بزن خیلی خوب ساک می‌زد، ۶۹ شدیم و همزمان با سک زدنش داشتم کونش‌رو انگشت می‌کردم تا باز شه، نزدیک بود ابم بیاد که گفتم بسه و کیرم‌رو از دهن ش درآورد گفتم چ مدلی بکنمت؟ گفت پا‌ها بالا، پاهاشو داد بالا یه تف زدم سوراخش و سر کیرم‌رو اروم کردم تو، یه دادی زد که نگو لبمو بردم ازش لب گرفتم تا زیاد سرو صدا نکنه، همینطور که لب می‌گرفتم یواش‌یواش کیرم‌رو می‌کردم توش، ولی تا نصفه بیشتر نرفت، بهش گفتم کرم مرطوب‌کننده ندارین گفت نه، گفتم پس من میخابم تو بیا بشین رو کیرم با فشار خودت فرو کن توش، با مظلومیت گفت نمیشه لاپایی بزاری؟ دلم واسش سوخت قبول کردم یکم لاپایی زدم دیدم اصلا حال نداره، سگی خابوندمش گوشه دیوار که راه فرار نداشته باشه، کیرم‌رو گزاشتم دم سوراخش تا میتونستم فشار دادم یه داد بلند کشید و کیرم تا ت ه رفت تو کونش یکم از کونش خون اومد و گریش در اومده بود، اروم اروم تلمبه زدم تا روون شد و خودشم داش حال می‌کرد هی می‌گفت محکم تز محکم‌تر منم که نمی‌خواستم این اخرین سکسمون باشه گوشیمو گزاشته بودم رو حالت ظبط صدا و داشت همه چیو ظبط می‌کرد، حدود یه دقه تلمبه زدم تا این‌که ابم داشت میومد گفتم چی کنم گفت بریز توش، آبم‌روتا ته خالی کردم تو کون نازش بعد چند تا دیگه تلمبه زدم و بعد ازش لب گرفتم و برگشتم خونه که برم سر کار، این یکی از بهترین گی‌های من بود که البته به امید اون صدای ظبط شده قراره تکرار هم بشه و منتظر اون روزم، مرسی ک خوندین
[ "گی" ]
2018-01-18
0
11
2,267
null
null
0.008982
0
5,055
0.110185
0.399613
0.1
0.011018
https://shahvani.com/dastan/زنده-کردن-خاطرات-نوجوانی-و-دانشجویی
زنده کردن خاطرات نوجوانی و دانشجویی
مرد کرجی
سلام. امیدوارم با خوندن خاطرات من بی‌احترامی نکنید. الان ۴۲ ساله شدم... از حدود ۱۳ سالگی به سکس با پسرها علاقمند شدم... اونزمان تهران بودیم و الان کرجیم. با چند نفر از بچه محل‌ها چند باری ور می‌رفتیم باهم اما جرات دخول نداشتیم. شایدم دردش نمیزاشت... یادمه سوزش کیررو روو سوراخم که حس می‌کردم خودمو حرکت می‌دادم که فرو. نره... گذشت تا برای اولین بار تونستم کاملا عمیق کون نوه‌ی خاله‌ی خودمو بگام... یادم. نمیره... به بهانه‌ی درس دادن بهش رفتم خونه‌شون. تنها بود... چند باری باهاش وررفته بودم. اونروز در حین درس دادن و سوالاتی که باید حل می‌کرد با. کونش ور رفتم و در نهایت شلوارشو. کشیدم پایین و. خوابیدم روو. کونش. با مدتی زمان گذاشتن شورتشم درآوردم. پماد داشت خونه‌شون و چون اولین بارم بود خیلی بد سکس کردم. هول و. عجول و... ولی خب فرو رفت... بگذریم... دانشگاه قبول شدم و با یه هم. اتاقی که از زنجان بود در همون ترم. اول اکی شدم. بچه‌ی خوبی بود. نمیدونم چند بار... شاید پنجاه بار در اون چند سال کردمش و. کرد منو... عالی بود اون روزها... اما اصل ماجرا اینه که وادارم کرد بنویسم... بعد از دانشگاه کاملا جدا شدم از این فضا... کار و ازدواج و پول و... تا یکسال پیش که به دلایلی که شاید مهمترینش خستگی از سکس با زن. جماعت بوده دوباره به گی علاقمند شدم... نمیدونم باید از این قسمت زود گذر کنم یا توضیح بدم... اما خلاصه میگم... بیش از بیست زنو کردم به جز همسرم... زن و دختر و زنهای شوهر دار و... و اونچه که عجیب شد اواخرش این بود که در حالی که با زنی سکس می‌کردم لذت می‌بردم از اینکه در حین سکس با کونم بازی کنن... این بیداریه یه حس فراموش‌شده بود... دوباره به گی برگشتم اما به شدت تمایل به مفعولی... قدم ۱۷۲ و وزنم ۸۳... کونم نرم و. گوشتیه و. انصافا خوشفرم... دیلدو گرفتم و. چندین بار در خودم فرو. کردم... و. تصمیمم جدی برای مفعول شدن... در چت رووم شهوانی با مردی آشنا شدم... و با رعایت همه‌ی جوانب رفتم خونه‌شون... جا خورد که من با این شرایطم تمایل دارم بدم... بسیار بد انجام داد... هول و. خشن... کاملا اذیت شدم. میتوتستم نپذیرم اما تصمیمم جدی بود که کون بدم... کات کردم باهاش... و بالاخره کسی که می‌خواستم را در چت روم پیداش کردم... حدود ده ماه پیش... پسری هست ۲۲ ساله و اهل کرج... به دلیلی که مهمم نیست علاقمند به مرد سن بالا هست... اولین بار دیدمش هیجانزده بودم که این میخواد منو بکنه اما اون خیلی استقبال کرد... رفتیم خونه‌شون... حدود ساعت ۹ شب بود... قصد دارم اینو دقبق و جزیی بگم... در منزلشون یه تخت داشت در اتاقش... اولش کمی پذیرایی کرد و من گفتم وقت زیادی ندارم و باید برم... گفت بریم در اتاق اگر مایلی... بسیار بچه‌ی مودبیه... هنوزم همون. حرمتها را نگه میداره. مثلا اصلا وارد سوالات مرتبط با زنم و بچه م نمیشه. رفتیم در اتاق و من شروع کردم به لخت شدن و دراز کشیدم روو. تخت... گفت لطفا شورتتو در نیار... کاندوم و ژل لوبریکانت داشت... به طرز حیرت انگیزی با حوصله بود و. یه کون کن کاملا حرفه‌ای... یادم رفت بگم به محض ورود رفتم توالت و. خودمو. تمیز کردم... خیلی مسلط ماساژ داد... و به ارومی شورتمو درآورد... و شروع کرد به ژل زدن و. انگشت کردن... قد و وزنش حدودا ۱۸۰ / ۷۰ بود... من کیرش‌رو ندیده بودم... با ورود دو. انگشتش حس خوبی داشتم... گفت اجازه میدی وارد بشم ? حتی نگفت بکنمت... گفتم لطفا بخواب برات بخورم... گفت ممنون و خو ابید... دیدم کیرشو... خوشگل بود. سفید نسبتا بلند. شاید حدود ۱۷ و البته نه خیلی کلفت... هرگز من ساک نزده بودم. در تمام عمرم. اما اون تمیزی مجابم کرد بخورم براش... خوردم... با لذت خوردم... واقعا خوب بود. مزه‌ی پیش آبشم گاهی حس می‌کردم... بسیار کیر سفت و محکمی داشت... ازش خواستم شروع کنه... و خودم به شکم. خوابیدم... دوباره ژل زیادی زد و کاندوم گذاشت و به ارومی فرو. کرد... درد داشتم اما نه زیاد. حس حرکت یه کیر محکم لای کونم عالی بود و خوابید رووم... وزنش و کمری که می‌زد عالی بود... کاملا حسش می‌کردم... تایم متوسطی کرد و ارضا شد داخل کونم و. در کاندومش... درش آورد و سوال کرد چطور بود ? گفتم عالی و پرسیدم بازهم مایلی تکرار بشه ? گفت حتما... لطفا حتما... در این مدت دقیقا ۱۴ بار منو. کرده... الان سربازی رفته... ممنون از وقتی‌که گذاشتید.
[ "گی" ]
2017-06-04
0
11
3,607
null
null
0.06136
0
3,667
0.110185
0.35693
0.1
0.011018
https://shahvani.com/dastan/من-خودم-هستم-نه-کس-دیگری
من خودم هستم نه کس دیگری
مهران
تقریبا ۱۱ سالم بود که با بچه محلم بازی می‌کردیم: نمی‌دانم چه حسی بود که ناخودآگاه به دوستم گفتم بیا منو بکن. او خیلی خوشگل بود و انگار از خداش بود که زود قبول کرد و من شلوارمو کشیدم پایین. در حال سکس بودیم که تاگهان صداهایی شنیدیم و تا بخودمان بیاییم کار از کار گذشته بود و مارا دیده بودند. ناگفته نماند که دوستم ۲ سالی از من بزرگتر بود. چندباری که با دوستم سکس کردم دیگر عادت شده بود و هرگاه تنها می‌شدم هوسم زیاد می‌شد و گاها هم خودارضایی می‌کردم. به همین یک نفر هم بسنده نکردم وهرچند روزی با یک نفر سکس می‌کردم. به همین منوال گذشت تا که ۲۰ سالم شد. البته ۲ سال بعد از سکس اولم دیگر فاصله‌های کون دادنم خیلی بیشتر شد و گاها می‌دیدی ۴ ماه می‌شود که با کسی نبودم ولی در عوض همیشه ذهنیت من این شده بود که کاش زن بودم وازین حرفها. تاجایی که بعضا برخودم پوشاک زنانه می‌بستم و حس پریود داشتم و همیشه در رویاهای خودم زندگی می‌کردم. هیچ وقت هم نشد و یادم نمیاد که بر دختر و یازنی متلکی بگم و یا بیافتم به دنبالشون. ولی هروقت خانمی به دلم می‌نشست یواشکی و بدون اینکه تابلوبازی دربیارم نگاه می‌کردمو وقتی خلوت می‌کردم توذهنم تجسم می‌کردم که او شوهر من هست و من براش حال میدم. خلاصه این حس برام خیلی لذت‌بخش بود و الانم که ۴۰ سالمه با این حس دارم زندگی می‌کنم و البته یک مقداری به آرزوهام رسیدم. اونم اینکه بعد خرید سربازی به خارج سفرکردم ونزدیک ۱۳ سال در چند کشوری زندگی کردم و همیشه با دوجنسه‌ها زندگی کردمو باهاشون سکس داشتم. ایران هم که برگشتم زندگی تشکیل دادم. بخاطر موقعیت شغلم که... است و معروف هستم نتونستم تغییر جنسیت بدم ولی راحت باخانمم درمیان گذاشتم و اوهم همیشه متقابلا برای من نقش شوهر را بازی می‌کند و اجازه هم داد تا سینه‌هامو زنانه کنم و در خانه لباس زنانه هم می‌پوشم و هیچ مشکلی باهم نداریم. این خلاصه خاطرات من بود. درضمن یک سری افراد که میان داستان وخاطره می‌خوانند و بعد در کامنتها و نظرات مطلب می‌نویسند و فحش می‌دهند و ادعای خدا و پیغمبر می‌کنند و خودرا منزه می‌دانند لازم هست بگویم که خودتی. سکس لازمه زندگیست و هرکسی به سلیقه خویش نوعش را انتخاب می‌کند. نه کسی بیغیرت هست و نه کسی پاک پاک. فحش دادن چیزی را عوض نمی‌کند وتاثیری هم بر عقیده کسی نمی‌گذارد. تو اگه پاک بودی نمیومدی اینجا داستان بخونی و نظر بدی. ببخشید دوستان. ممنونم که برام وقت گذاشتید.
[ "گی" ]
2017-05-01
0
11
1,354
null
null
0
0
2,066
0.110185
0.407575
0.1
0.011018
https://shahvani.com/dastan/سکس-قبل-خدمت
سکس قبل خدمت
شیطان بزرگ
اسمم شیطان بزرگه سنم ۲۴ سال قدمم ۱۸۰ سانت وزنمم ۷۰ کیلوهه با قیافه بسیار معمولی. سال ۹۲ بود ی رفیق داشتم کونی خودم بو) اسمش ممد بود سکس‌های زیادی باهاش داشتم ولی دفترچه گرفته بود که ۱۸ اعزام بشم مکان گیرم نمی‌اومد تا‌ی روز بهم زنگ زد گفت خونه‌مون خالیه بیا. راجب ممد بگم حدود ۱۶ سال اون زمان داشت قدش حدود ۱۶۵ وزنشم حدود ۷۰ کیلو بود بچه گوشتی بود. خلاصه مکان ردیف شد منم رفتم تو کمد‌ی دونه کاندوم از‌ی سکس ناکامم مونده بود (ی دختره اوردیم خونه من نکردم کاندوم من موند) برداشتم و رفتم خونه‌شون. کسی بجز خودش نبود رفتم تو نشسته بود تو هال بهش گفتم شروع کنیم گفت: اره منم شروع کردم به مالیدنش، کیرم که بلند شد (راجب کیرم بگم‌ی کیر معمولی حدود ۱۵ سانت) گذاشتم دهنش شروع کرد به ساک زدن ساک زدن دوست نداشت همیشه مجبوری سرشو فقط می‌خورد بعد چند دقیقه گفتم آبم داره میاد گفت دستمال رو اپنه ریختمش تو دستمال کاغذی. چند دقیقه دراز کشیدم دوباره شروع کردم به مالوندن کونش کم‌کم کیرم داشت راست می‌شد گفتم: میخوام بزارمش تو کونت هی التماس کرد ن درد داره و فلان. گفتم: لاپایی می‌زنم گفت: اشکالی نداره. کاندومو از جیبم درآوردم کشیدم رو کیرم گذاشتم لاپاش چند دقیقه تلمبه زدم هوس کون کردم. انگشتمو خیس کردم، کردم تو کونش فهمید میخوام از کون بکنمش افتاد به التماس. منم بهش گفتم بار آخریه که میکنمت میخوام برم خدمت بزار کونته بکنم. (قبلا ی بار از کون کرده بودمش خون اومد دیگه می‌ترسید) خلاصه راضیش کردم گفت: تورو خدا فقط یواش گفتم: باشه سر کیرم چنان باد کرده بود شده بود اندازه نارنگیلی. یواش سرکیرم‌رو گذاشتم صداش بلند شد درد داره نکن. بی‌توجه به حرف‌های اون تا نصفه فرو کردم صداش زیاد شد حدود‌ی دقیقه صبر کردم آروم شده بود تا دسته فرو کردم صدای آخش تا چندتا خونه اون ورتر رفت. شروع کردم به تلمبه زدن حدود ۵ دقیقه بعد آبم اومد کیرو کشیدم بیرون دیدم چند قطره خون داره از کونش سرازیر میشه سریع رفتم دستمال کاغذی برداشتم ی برگشو کردم تو کونش. دیدم داره آروم گریه میکنه اشکاشو پاک کردم و بوسیدمش و خدافظی کردم و رفتم. هنوزم بعد اون جریان با هم رفیقیم ولی دیگه نمیزاره بکنمش. پایان
[ "گی" ]
2018-09-12
0
12
15,754
null
null
0.024057
0
1,873
0.103263
0.399898
0.1
0.010326
https://shahvani.com/dastan/گی-من-امیر-
گی من امیر
ک
من ۲۹ سالمه و تا حالا گی نداشتم ولی چنتا فیلم و عکس دیده بودم دوست داشتم امتحانش کنم تو یکی از فیلمای ارباب و برده میستریس واسه برده جق میزنه و آبش‌رو میریزه تو شیشه شیر بچه که از قبل توش شاشبشده بود بعد میذاره دهنش تا قطره آخر بهش میده من خیلی خوشم اومد می‌خواستم تجربش کنم ولی نتونستم تو رشت میستریس پیدا کنم تا اینکه تو کانال سکسی با امیر آشنا شدم که بچه خیابان تختی رشت بود ۲۴ سالش بود بعد چند بار چت و دیدن عکس صورت و کیر اون و کون من که تاحالا باز نشده بود قرار شد مکانش جور بشه بهم خبر بده تا اینکه چهارشنبه غروب تو تلگرام پیام داد جمعه صبح تا ظهر مکانم جوره م نم گفتم باشه دو دل بودم بهش بگم یا نه هر چند پسر بود ولی من می‌خواستم از فرصت استفاده کنم بهش گفتم یه خواسته ارت دارم گفت جانم بگو همون فیلمو واسش فرستادم گفتم من اینطوری هم دوست دارم بعد دیدن فیلم پیام داد برده‌ام میشی گفتم چرا که نه فقط وسایل تو فیلم چی می‌خری واسم گفت منظورت شیشه شیره گفتم آره گفت فردا (پنجشنبه) قرار بزاریم ببینمت گفتم باشه ساعت ۶ غروب باهم قرار گذاشتیم شهرداری من زود‌تر رسیدم پنج دقیه بعد امیر اومد خیلی عادی با هم مثل دوتا دوست شروع کردبم به قدم زدن حدود یک ربع باهم بودیم می‌خواست واسه جمعه مطمعن بشه بعدش گفت وسایل چی میخوای فقط شیشه شیر گفتم آره و کاندوم رفتیم داروخانه کارون یه شیشه شیر بزرگ و کاندوم خرید و بعدش گفت فردا صبح ساعت ۸ سر تختی باش خداحافظی کردم و شب دل تو دلم نبود بالاخره صبح ساعت ۸ رفتم سر تختی اومو دنبالم با هم رفتیم مکانش و من رفتم تو اتاق لخت شدم و امیر اومد لخت شده بود با کاندوم و شیشه شیر تو دستش گفت همونطور که خواستی برات توش شاشیدم منو خوابوند روتخت شروع کرد با ژل چرب کردنم گفت سوراخت تنگه تاحالا ندادی گفتم نه گفت پاره‌ات می‌کنم منو حسابی انگشت کرد اولش خیلی درد داشتم ولی بعدش عادی شد بعد رو. کیرش که زیاد کلفت نبود کاندوم کشید آروم آروم داد تو خیلی حس عجیبی بود همراه با درد تلبه می‌زد و با کیرم ور می‌رفت دیگه درد نداشتم تند تند تلمبه می‌زد داشتم لذت می‌بردم داشت آبم میومد گفتم داره آبم میاد کیرش‌رو در آورد و سر شیشه رو باز که تا نصف شاش بود بعد با کیرم ور رفت خیلی لذت می‌بردم که آبم اومد آبم‌روریخت تو شیشه سر پستنکشو بست گذاشت دهنم گفت بخور برده اینم خواستت شروع کردم میک زدن شور بود و بو می‌داد از دهنم در آوردم نمیتونستم بخورم امیر دوباره کیرش‌رو کرد تو کونم بد منو می‌کرد تا دوباره شهوتی شدم پستانک شیشه رو انداختم دهنم و با اوج لذت می‌خوردم حدودا یک ربع تلمبه زد من شاش و آبکیر خودمو تا خورده بودم مث بچه‌ها سرپستونک تو دهنم بود امیر آبش داشت میومد از کونم در آورد کاندومو در آورد کیرش‌رو انداخت دهنم آبش‌رو تا قطره اخر تو دهنم خالی کرد منم قورتش دادم برای بار اول خیلی بهم حال داد بعدش واسه امیر کار پیش اومد و از رشت رفتن دیگه نشد باهم باشیم...
[ "گی" ]
2018-08-26
0
12
9,431
null
null
0.008939
0
2,483
0.103263
0.162883
0.1
0.010326
https://shahvani.com/dastan/سکس-من-با-دوستم-علی
سکس من با دوستم علی
آرام
سلام اسمم آرامه و ۱۹ سالمه هیکلم واقعن سکسی و عالیه و دوستم علی ۲۱ سالشه و اهل‌ی شهر دیگه ما اکثرن تو تلگرام باهم میحرفیم ینی از هر دری حرف می‌زنیم ی مدت ک از دوستیمون می‌گذشت ی روز علی زنگ زد ک امده شهر ما برا مسافرت منم خیلی خوشحال شدم چون از نزدیک میدیدمش اونروز رفتم باهم کل شهر رو گشتیم خیلی خوشگذشت اگه حال منو نادیده گرفت چون از همون اول ک بهاش دست دادم داغ کردم هیچی اونروز گذشت و من تو همون داغی موندم دو روز بعدش علی زنگ زد و گفت ک بیا بیرون منم ک همیشه پایه‌ام قبول کردم خودمو خوشگل کردم و رفتم بیرون ادرس داد بعد ک ی کمی بازارو گشتیم گفت ی خونه اجاره کرده بریم اونجا چون خیلی خسته شده بودیم رفتیم خونه‌ی کوچیکی بود رفتیم نشستیم بعد پانزده دقیقه علی امد کنارم رو مبل باهم حرف می‌زدیم ک علی دستشو گذاشت رو سینم نفسم بند امد چون داغ کرده بودم و ب سختی حالمو کنترل می‌کردم همینجور ک با سینم ور می‌رفت امد لبامو بوسید تحملم تموم شده بود منم همراهیش کردم با ولع لبای همو می‌بوسیدیم گاز‌های کوچیک می‌گرفتیم همونجور لباسای همو از تنمون بیرون اوردیم هردومون داغ داغ باهم ب اتاق رفتیم و رو تخت دراز کشیدیم امد روم از زیر گلوم تا رو کسم لیس می‌زد و می‌مکید داشتم دیونه می‌شودم علی رو خوابوندم رفتم روش از زیر گردنش شروع کردم لیس زدن تا رسیدم ب کیرش تخم‌هاشو گرفتم و کیرش‌رو می‌مکیدم... نزدیک دو دقیقه ساک زدم ک امد منو خابوند و خودشم برعکس خوابید روم یا همون ۶۹ من براش ساک می‌زدم و اونم کسمو لیس می‌زد با دندون چوچولمو می‌گرفت و گاز می‌گرفت می‌مکید پنج دقیقه همونجور موندیم ک امد با کیرش رو کسم ضربه زدن ب چوچولم با کیرش ضربه می‌زد. و همینجور ور می‌رفت. تو همون حال ارضا شدم ولی هم من هم علی سکس خشن دوست داشتیم... بعد ارضا شدن علی امد دوباره کسمو لیس زدن و مکیدن چوچولم بازم حشرم زد بالا تو همون حالا سر کیرش‌رو اروم کرد لای کسم. خیلی می‌ترسیدم ولی حشرم بیشتر بود همونجور ک لب می‌گرفتیم کیرش‌رو اروم کرد تو کسم می‌خواستم جیغ بزنم ولی با لب علی ک رو لبم قرار گرفت صدام خفه شد خیلی درد داشتم ولی علی اروم اروم شروع کرد تلمبه زدن انقد ک بعد دو دقیقه خوب شدم و لذت می‌بردم گفتم کیرش‌رو بکشه بیرون خودمو تمیز کردم چون کلن کسم خونی شده بود علیم خودشو تمیز کرد بازم ب حالت ۶۹ خوابیدیم بازم براش ساک زدم دیگه کیرش داشت شق می‌شود هردوتامون عرق کرده بودیم و نفس‌نفس می‌زدیم علی کیرش‌رو گذاشت لای کسم حشرم خیلی بالا بود فقط می‌خواستم منو بکنه همنجور بردش داخل اینبار دردش کمتر بود و تونستم تحمل کنم. اولش اروم اروم تلمبه می‌زد ولی من خشن دوسداشتم گفتم علی تند... جرم بده... اونم با تموم انرژیش شروع کرد تلمبه زدن فقط صدای اه ناله بود همونجور با فشار تلمبه می‌زد... اه ه... اوخ علیی تند فقط اینارو می‌گفتم علی هم می‌گفت جون... چقد تنگه کست... نزدیکه ۱۵ دقیقه فقط تلمبه زد. ولی زود زود کیرش‌رو بیرون می‌کشید ک ابش نیاد و با تموم سرعت تلمبه می‌زد و کیرش‌رو تا اخر می‌برد تو کسم در اخرش با تموم سرعت کیرش‌رو داخل برد و آبش‌رو ریخت تو کسم هردو باهم ارضا شدیم انگار تموم انرژیم ازم گرفته‌شده بود هردو بیحال رو هم افتاده بودیم درد داشتم خیلی ولی لذتش بیشتر بود با علی لب گرفتیم و بازم همدیگرو ارضا کردیم بعد ب خونه برگشتم اونم ب شهرشون برگشت
[ "گی" ]
2017-04-05
0
13
17,548
null
null
0.015445
0
2,827
0.097266
0.41569
0.1
0.009727
https://shahvani.com/dastan/پاییز۹۷
پاییز ۹۷
A
سلام من پویا هستم ۱۸ سالمه. تپل هستم. وزن ۱۰۰ قد ۱۸۰ و سایز ۱۵ کمی سینه دارم. بدنم کم مو هست. خیلی به بدنم حس دارم. وقتی تو باشگاه میرم یه بچه می‌بینم تامدت‌ها اندامش تو ذهنم میمونه. من تو یه مغازه فروشنده هستم. صاحب مغازه هرزگاهی میره مسافرت و من همه‌کاره هستم. اکثرا به خوردن کیر فکر می‌کنم. مغازه ما لباس زنانه و لباس زیر هست. یه روزه سر ظهر یه پسره حدود ۲۰ امد تا برا دوست دخترش ست بیکینی کادو بگیره. من متوجه نشدم که فهمیده گوشی من روشنه دارم فیلم دانلود می‌کنم. بی‌مقدمه گفت تا حالا سکس کردی گفتم جانم چی. گفت اخه فیلم گی دانلود می‌کنی. گفتم نه گفت خودم دیدم و خلاصه گفت من یک ساعت وقت دارم میخوای با هم حرف بزنیم. گفت بریم بیرون. معازه بستم رفتیم خونه خودش پدر مادرش خونه نبودن. رفتم تو خلاصه گفت تا حالا کیربه جز مال خودت دست زدی گفتم نه ولی خیلی دوست دارم. گفت من زیاد وقت ندارم ولی حالا امدی پشو بشین پایین رو زمین. منم دو زانو نشستم گفت اول که پسر می‌بینی باید از رو شلوار کیرش بمالی منم گوش کردم وای حسش عالی بود. فکر می‌کردم خواب می‌بینم. گفت حالا دکمه‌های شلوار باز کن. باز کردم. از چیزی که فکر می‌کردم بزرگتر بود ولی خواب بود. گفت از رو شورت ببویش. بوسیدم. گفت حالا شورت بکش پایین وایی یه کیر کلفت و نیمه خواب ولی تخماش خیلی بزرگ بود و سفت. بدون پشم. گفت امروز با دوست دخترم سکس داریم. فقط امروز میتونی بخوریش. نشست ر و مبل منم کردم دهنم گفت دندون نمی‌زنی گفتم باشه من قبلا با سوسیس امتحان کرده بود. وای داغ بود. هی می‌خوردم بعد ۵ تا ۶ دقیقه راست شد. پیش ابش امد. گفت بخورش. گفتم اخه تلخه. گفت بخورش وگرنه برو خوردم. گفت حالا محکم ساک بزن. گفت ابم زیاده اخه خایه هام بزرگه. شاید بار اول بدت بیاد ولی مجبوری بخوری. گفتم باسه فقط بزار بخورم. سرم نگه داشت تو دهنم تلمبه می‌زد وای یه لحظه گلوم گرفت اماده‌ای با سر تکون دادم بعد دهنم داغ شد گل آبش‌رو خوردم. وای دهنم بوی بدی داشت. گفت برو دهنت بشور. منم رفتم ولی ارضا نشده بودم فقط پیش اب امده بود. خلاصه دل کندم امدم مغازه گفت فردا میام پیشت. فردا که شد امد منم تشنه کیرش شده بودم گفت من شرایط دارم برای کردنت منم که تشنه بودم گفتم چی یه برگه گذاشت جلوم گفت بخون و امضا کن. دیدم شرایط نوشته اب منی باید خورده شود. زمان سکس در طی ۲۴ ساعت است در باغ ویلای خودمون پوشیدن شورت و سوتین تنگ حلقه الت سکس در بعضی پوز‌ها با کاندوم فضایی تاخیری کردن دیلدو در هنگام ساک برده بودن در طی کار گاز میک و لب مشت در مقعد کردن و... سکس خشن امضا کردم و گفت بنویس راضی هستم. گفت باشه شب میام دنبالت بریم باغ تو کردان بود. منم بدنم شیو کردم. اماده بودم. با ماشین امد دنبالم. کلی تنقلات و غذا و نوشیدنی گرفته بود. خلاصه رفتیم کل مسیر دستم رو کیرش بود. رسیدیم. گفت برو بشین تا مبیام خونه وسط باغ برگی بود هر چقدر داد بزنی کسی نمیاد گفتم چرا جیغ بزنم گفت می‌زنی و خندید و رفت. منم لباسم درآوردم. امد داد زد کی گفته در بیاری. برو بشین گفتم بعد یه قرص اورد گفت بخور منم می‌خورم تاخیری هست. بعد ژل ریخت تو دستم گفت شورت بکش پایین مالید سر کیرم. گفت بکش بالا دمر بخواب وای داشتم می‌سوختم. امدم پشتم. انگشتم می‌کرد. وای عالی بود. براش ساک زدم. کیرش یه بویی می‌داد کسایی که کیر خوردن میدونن. وایی داشتم می‌مردم. کیرش تو دهنم راست شد. گفت بکش اون شورت پاین. تا کشیدم بی‌مقدمه مالید دم سوراخم گفت کونی میخوام جرت بدم که با فشار کر د تو داشتم می‌مردم. خواستم بلندشم نذاشت گفت بخواب کونی جوری جرت میدم دیگه مال من بشی وایی خیلی درد داشتم از کنار کونم خون امد. وایی گفت پشو بیا بشین روش وایی خیلی کونم درد گرفته بود. دوست داشتم برم. گفت تا فردا یگه کاملا گشادت می‌کنم. عجب کمری داشت خیلی اب میومد ولی باز سفت بود. بعد از سکس گفت بریم حمام. منو شست همش بوسم می‌کرد گفت بریم. خودم خشک کردم. گفت بیا تو اتاق دیدم یه دستبند و یه شلاق اماده کرده. منم ترسیدم گفتم نه گفت نشنیدم. تو کونی شدی یعنی اوبی هستی. دستام از پشت بست یه قلاده بست گردنم. گفت حالا جوری بکنمت که خون گریه کنی. یه سکس گی حشن گذاشت تو تی وی بعد منو به بارفیکس بست. وایی از سر ممه‌هام گاز می‌گرفت تو کونم دیدو برقی می‌گرد. گاز می‌گرفت. می‌زد با شلاق بعد دستم ازاد کرد بی‌حال شده بودم رو زمین. وایی خیلیدرد داشتم. بعد به حال خودم ول کرد و رفت تا یکساعت بد دیدم میگه بزار کیرم تو دهنت بخواب. واای حالم داشت بدمیشدولی نمی‌خواستم از دستش بدم. تو دهنم خواب بود. نصف شب بود تو دهنم بیدار شد. فکر کننم شاش داشت که درآوردمش. صداش کردگفت برگرد. میدونم خودم. گفت بروتو جمام. رفتم گفت خواب بودی گفتم اره. گفت نیومدی بخوابی امدی به گا بری. روم شاششید گفت الان موقع سکس خشن هست. خودت بشور بیا. وایی خودم شستم رفتم داشتم عادت می‌کردم. گفت ساک بزن منو خالی کن جوری براش خوردم کمرش درد گرفته بود گفت حالا برگرد. وایی بدون تف با کاندوم فضایی کرد تو. داشتم می‌مردم. خیلی درد داشت خیلی تند تند تلمبه می‌زد و در هنگام سکس یه شورتش تو دهنم بود. وای کونم داشت می‌سوخت. گفت دهنت باز کن داره میاد تا بگه نصفش ریخت تو نصفشو تودهنم. من که حالت داگی بود م گفت الا وقت مشت هست. دستش کرم وازلین زد. گفت لای کونت باز کن وایی خوب مالید بعد ۶۹ شدیم. منم کیرش کردم تو دهنم لای کونم با دست باز کردم. وایی با ۴ انگشت می‌گرد تو. بعد تا مشت ولی اهرش تا ساعد تو بود داشتم می‌مردم. چند بار کیرش گاز زدم که اونم منو گاز می‌گرفت. بعد چند لحظه منو ول کرد ولی کون درد داشتم. خیلی. رفتم حمام امدم ولی پاهم نمیتوستم کمار هم بردارم شده بودم پا پرانتزی وایی درد داشتم. گفت بیا بغلم بخواب. گفت بگیه دوردیگه صبح می‌کنمت. فقط دوست داشتم بمیرم. خیلی درد داشتم. صبح شد حدود ۹ بیدترم کرد گفت پشو تا ظهر باید برگردیم منو کرد. گفت دیگه حق نداری فیلم دانلود کنی. گفت تا الام درد داشتی ولی دوست داشتی بدی ولی اللن یه کاری می‌کنم. برام جق زد کیرش تو کونم بود داشتم می‌مردم. وای دردم بیشتر شده بود. گفت حالا اب منو خودت باهم بخور. وایی خیلی حس بدی داشتم. الان یک ماه دیگه حتی فیلم نگاه نمی‌کنم.
[ "گی" ]
2018-12-08
0
15
22,235
null
null
0.004991
0.142857
5,235
0.087371
0.73419
0.1
0.008737
https://shahvani.com/dastan/پای-سفید
پای سفید
Mahoor
این داستان کاملا واقیعه و لطفا اگه خوشتون نمیاد فحش ندین!! این داستان پای سفید از اونجایی که بدنم سفیده و پاهای خیلی سفیدی دارم و شکل پاهام دخترونس نظر خیلیا جلب میشه بهش. از زمانی که یادم میاد استخر کم می‌رفتم ولی همون چند باری که می‌رفتم بازم نگاه همه خیره می‌شد به باسنم و پاهام. اوایل آزار دهنده بود و چاره ایی جز این‌که نرم استخر نداشتم و بعد‌ها با خودم کنار اومدم. سنم قانونی شد و وقت خدمتم رسید شتری بود که خوابیده بود روم و باید می‌رفتم خودمو به هر دری زدم که نرم خدمت دنبال معافیت بودم شدیدا ولی از بخت و اقبال فوق تخمیم معافم نکردن و روز موعود رسید که با کله تراشیده باید می‌رفتم خدمت. ولی تا قبلش به خیلی چیزا فکر می‌کردم و از طرفی کثری هم نداشتم که زود‌تر خدمت کوفتی تموم شه و برم پی زندگیم. بالاخره روزی که باید می‌رفتم ترمینال رسید تا اعزام بشم به سمت آموزشی توی مسیری که بسمت کرمان داشتم چند ساعتی راه بود و من بیشترشو خواب بودم. رسیدیم به مقصد و جلوی در تا سوراخ مارو گشتن که چیزی نبریم تو ??? دوران آموزشی برام خوب بود و چون به قصه مربوط میشه تعریف کردم. اموزشیم تموم شد ومن تهران افتاده بودم. چند روز استراحت به ما داده بودن تا خودمونو معرفی کنیم به پادگانی که افتاده بودم تو تهران. اومدم خونه او چند روز در امان بودم و مرخصی تموم شد و باید می‌رفتم خودمو معرفی کنم که رفتم. به پادگان خیلی بزرگ بود که همون روز من چون گواهی‌نامه داشتم راننده شدم. چند ماهی از خدمتم گذشت همه چی خوبو عالی بود که اونجام استخر داشت لامصب منکه از استخر از نگاه بچه‌ها و سربازای گشنه می‌ترسیدم نمی‌رفتم حموم تا اینکه یه روز رفتم و اون روز شیفت من بود تو پادگان. لخت شدم رفتم تو آب شنا می‌کردم برای خودم بچه‌های غریق نجات که از سربازام بودن بدن منو دیدن من فهمیدم که دارن نگاه میکنن ولی بار اول کسی جرأت نداره که چیزی بگه بهت یا پیشنهادی بده اونروز گذشتو هیچ چیزی نشد. دفعه بعدی که شب بود من شیفت داشتم هوام گرم بود رفتم استخر که دوش بگیرم اون غریق نجاته که دوستمم بود شیفتش بود اونم بود با کلی خواهش که بزاره برم دوش بگیرم گذاشت بیام داخل من رفتم تو استخر کلی ورجه وورجه کردم بعدش رفتم سونا. دیدم پشت سرم جلال رفیقم اومد تو گفت زیاد نمون اینجا حالت خراب میشه گفتم که نه میام زود پرسید که ماساژ می‌خوام منم چون کوفته بودم قبول کردم. اونجا کاملا داغ شده بود و بوی اوکلیپطوس فضارو خوش‌بو کرده بود. آنقدر که بود که نمی‌شد جایی رو دید فقط دستای جلال رو حس می‌کردم روی بدنم و از اونجایی که میدونستم به بدنم نگاه می‌کرد قبلا بهم حس داره چیزی نمی‌گفتم. کلی ماساژ داد که یهو دیدم خوابید روم واون آلت سفتشو گذاشته بود روی سوراخ تنگم از روی شورت فشار می‌داد وایی تو اون محیط داغ با اون آلت داغ آدم وحشی می‌شد منی که اصلا تو فازش نبودم هم دیوونه شدم اون لحظه یکم خودمو تکون دادم از زیرش بیام بیرون دادم زدم سرش ولی گفت هیچ کی استخر نیست بیخودی داد نزن منو تو اینجاییم منم چون با ماساژش شل شده بودم دیگه چیزی نگفتم کم‌کم شورتمو داد پایین و زبونشو وارد سوراخم کرد حالم از اولم بهتر بود داشتم بال در میاوردم انقدر غرق سکس بودم که اصلا کاریش نداشتم تا خوب بهم لذت بده. کارشو تموم کرد از کونم پاشد و التشو گذاشت رو لبم گفت بخور. جلال من بدم میاد بکش کنار عوضی تا اینو گفتم فرو کرد تو دهنم هی زور زدم درارم نذاشت کل التش خیس بود ولی معلوم بود که حال کرده. منم اولین تجربم بودو لذت می‌بردم دیگه اومد سراغ پاهام پامو تو دستاش گرفته بودو بو می‌کرد چون فیتیش خاصی به پا داشت انگشتامو دونه دونه می‌کرد تو دهنش آب دهنش داغ بود چقدر حس خوبی داشتم. کمکم خودم خواستم براش بخورم کمی خوردم محکم که آبش اومد دیگه جون نداشت که بتونه بکنتم. امید وارم خوشتون بیاد
[ "گی" ]
2018-08-16
0
15
31,526
null
null
0.005298
0
3,226
0.087371
0.153168
0.1
0.008737
https://shahvani.com/dastan/پسر-داییم-با-برنامه-جرم-داد
پسر داییم با برنامه جرم داد
پوریا
سلام من پوریام ۱۹ سالمه ۱۸۳ قد وزن ۷۹ خوش استایل سفید بی‌مو همه میگن از ده تا دختر خوشگل ترم. زنداییم فرشته است و پسرش که پسرداییمه امید اسمشه ۱۸۵ قدش و وزنش ۸۲ و اون از من قوی تره‌ی کم و خوشگل هم هست. قبل عید زنداییم زنگید به مامانم که پوریارو بفرست کمکم گردگیری کار داریم. منم رفتم. قرار شد شب بمونم. زندایی من و امید رو فرستاد تو اتاق خودشو دایی. دایی شهرستان بود و شب نمیومد. لباسام که خیس اب بودن بع خاطر قالی‌ها، پهن کردم خشک بشن و با شورت رفتیم روی تخت خواب امیدم گفت چون تو روت بشه منم با شورت می‌خوابم. خواستیم بخوابیم چون شورتم خیس بود خوابم نمی‌گرفت. گفتم امید روتو بکن اونطرف بعد شورتمم کندم. امیدم گفت پس منم می‌کنم. خلاصه لخت مادر زاد رفتیم زیر یه بتوی دو نفره. بعد نیم ساعت یکدفعه انگشتای امید رو روی رونم حس کردم. منم ناخواسته کونم‌رو کردم سمتش دیدم انگولکم کرد منم بیشتر دادم طرفش و ترک ک‌نمو خوب باز کردم دیدم انبار انگشتش رفت دم سوراخم بازم دادم عقب‌تر براش انگشتشو فشار می‌داداما نمی‌رفت تو چنان تنگ بود. من که دیگه کاملا از کون حشری شده بودم باکون رفتم بغلش و کیرش‌رو با دست گذاشتم رو سوراخم. چه داغ بود چه حس خوبی بهترین حسی که تو زندگی داشت. حس زنانگی حسی که باید به شریک جنسیت کام بدی. دیدم شروع کرد به خوردن گردنم و لبام. گفت پوریا دوست دارم عاشقتم. پاشد لامپو روشن کرد پ تو رو زد کنار و گوشیشو تنظیم کرد واسه فیلم‌برداری من که طاقتم تموم شده بود به محض تنظیم موبایل کونم‌رو چسبوندم به کیرش‌رو می‌گفتم بکنم دیگه کونم میخواره کیر میخوام کیرتورو میخوام امید رفت دراز شد یعنی که نمیخوام بکنمت من التماسش کردم که جرم بده. اشاره داد اول بخورمش. من که تاحالا ساک نزده بودم و فقط تو فیلما دیدم کیر ۲۵ سانتی رو کردم تو دهنم می‌گفت قورت بده تا تخمام هم باهاش تو دهنت جابشه. دهدقیقه ساک زدم تخماشم با کیر و جدا خوردم. انصافا تخماش مزه خوبی می‌داد. اون یه ژل مقعدی اوردپر کونم کرد بعد انگشت کرد تو کونم بعد شد دو انگشت درد داشت یکم مالوند بعد کردش سه انگشت. یواش‌یواش یکم سوراخ تنگمو باز کرد. حالا کیرش‌رو لیز لیز کونم پر روان کننده مقعدی. کیرش‌رو گذاشت دم سوراخمو براش قمبلش کردم ومی‌گفتم بکن با یه فشار جانانه کیرش‌رو با تخماش کرد تو کونم خیلی درد داش محکم کرفتم که تکون نخورم. همزمان که ۲۵ سانت کیر کلفت تو کون تنگ من بود شروع کرد به خوردن گردن و لبام تا از یادم بره. نتیجه هم داد ده دقیقه محکم گرفته بودم و لبام و می‌خورد تا درد کونم از یادم رفت و شروع کرد به تلمبه زدن یواش‌یواش داشتم حال می‌کردم. سرعتشو زیاد کرد و محکم می‌زد تو کونم چنان باش حال می‌کردم انگار کوس می‌دادم. عین یه جنده اخ و اوخ می‌کردم ومی‌گفتم محکم بکن تا اینکه ابش اومد و خالیش کرد تو کونم. امید رفت که بره دستشویی دیدم زندایی پشت در کل زد و بهمون تبریک گفت. گفت مبارک باشه عزیزم. پوریا جان ممنون که اومدی. یه لیوان اب بهم داد. دیگه هر روز آشکارا امید منو می‌کرد با هماهنگی زندایی. می‌گفت پوریا تو از صدتا دختر خوشگل‌تری کون تنگ‌تری داری و پسرم خیلی باتو حال میکنه. به مامانم هم گفته بود که امید هر روز پوریارو میکنه و فیلم سکس اولمون که من التماسش کردم که منو بکنه رو واسه مامانم گذاشته بود. مامانم هم تبریک بهم گفت و گفت افرین که همچین کیری رو تحمل کردی
[ "گی" ]
2018-07-31
1
38
50,231
null
null
0.010657
0
2,845
0.08451
0.437265
0.1
0.008451
https://shahvani.com/dastan/کردن-شایان-کون-درشت
کردن شایان کون درشت
رضا
سلام دوستان این اولین داستانمه امیدوارم خوشتون بیاد اسمم رضاست تو یکی از شهرای خوزستان زندگی می‌کنم هجده سالمه این موضوع برمیگرده به تابستون پارسال که الان براتون تعریف می‌کنم. یه دوستی داشتم به اسم شایان که خیلی سکسی و کون بزرگ بود و همه بچه‌ها تو کفش بودن همکلاسیم بود بد من تعریف از خود نباشه یکم خوشگلم و اون منو خیلی دوس داشت و همیشه دوست داشت به یه ادم خوشگل بده و روش نمی‌شد بهم بگه (بعدا بهم گفت) یه روز تو مدرسه بودیم زنگ تفریح بود من تنها تو کلاس بودم سرم درد می‌کرد واون یهو اومد تو کلاس و اومد جفتم نشست رو پام و منم تعجب کردم بعل خندید و دست گزاشت رو کیرم بعد از اون من یه حس عجیبی بش داشتم و دوس داشتم بکنمش ولی روم نمی‌شد بهش بگم. خلاصه یه شب تو واتساپ داشتیم با هم چت می‌کردم که یه جوک سکسی برام سند کرد و گفته بود حالا ک اینو خوندی می‌کنمت و نمیدونم متن تو جوکه بود. و منم بعدش با خنده گفتم ه ه ه ه تو منو بکنی من می‌کنمت بعد گفت اگه جرعت داری بیا بکن بد من خندیدم بد گفت دبیا گفتم می‌کنمت‌ها بد تایپ کرد خب فردا صبح بیا من گفتم راس میگی گفت اره شوخیم چیه منم کیرم شق گفتم باشه فردا صبح میام خونه‌تون اماده باش بدش بهش گفتم کیرم شقه گفت جق نزنیا گفتم باشه فرداصبح رفتم خونه‌شون پدرمادرش کارمند بودن و هیچکس خونه‌شون نبود اول ک رفتم رومون نشد باهم سکسی حرف بزنیم بدش رفتیم پا کامپیوتر بد یه فیلم سکسی گذاشت دیدیم بد بلند شدیم لب تو لب شدیم بدش من دس گزاشتم رو کونش جوون که چه کونی داشت قلبمه وسبزه بد دراز کشیدم گفتم بیا ساک بزن اومد جوری ساک می‌زد وحشی مث جنده‌های تو فیلما ک بهش گفتم بسه الان ابم میاد بیا بشین روش بد اومد هرچی نشست نمی‌رفت توش دردش می‌کرد اخه کونش تنگ بود بد بلند شدم بش گفتم تکیه بزن ب مبل بعدش وازلین و برداشتم زدم ب کیرم بعدش گفتم کمرتو گود کن بعد کونش‌رو قلبمه کرد وای که چقد سکسی بود بدش یواش گزاشتم در سوراخش گفت توروخدا یواش بد از پشت دهنمو گزاشتم تو دهنش و یواش هل می‌دادم تو هی می‌گفت نکن نکن درد داره بد به یکبار تا تح کردم توش بعد پرید تو اسمون طفلی از درد می‌خواست بمیره بد تند تند تلبمه می‌زدم و هی گردنشو می‌خوردم شکمم ک ب کمرش می‌خورد یه تالاپ تولوپی راه انداخته بود که خیلی فضارو سکسی می‌کرد بدش ده دیقه تلمبه زدم ابم اومد ریختم توو کونش وهمونجور دراز کشیدیم رو مبل لش تو بغل هم وبعدش هم یکم برام ساک زد و رفتیم دوش گرفتیم و رفتم خونه بعد از اون دیگه هیچوقت بهم نداد جون عزاب وجدان گرفته بود ک چرا کون دادم وچرا گردیم و باهم قهر شدیم کوچیک شما ???
[ "گی" ]
2019-02-03
0
16
24,025
null
null
0.014279
0
2,202
0.083234
0.229168
0.1
0.008323
https://shahvani.com/dastan/به-آرزوم-رسیدم_1
به آرزوم رسیدم
مسعود ۷۷
مسعود ۷۷ از الان من را با این اسم آشنا بشید سلام خدمت دوستان میخوام داستان را کوتاه بنویسم از گی شدنم اسم مستعار می‌باشد اسمم مسعود ۲۶ سالمه لاغر اندام با اندام مانکنی و قیافه‌ای نسبتا خوب سکس با زنان فاحشه زن متاهل و فاحشه تجربه کرده بودم اما مدتی بود داشتم گی شدن علاقه پیدا می‌کردم اونم با شیمیل خلاصه یه مدت با دیدن فیلم پورن گی با شیمیل و تو خیالات خود ارضایی که به شیمیل می‌دادم همینجور گذشت و روز به‌روز تحریک‌تر می‌شدم که دیگه می‌خواستم به این آرزو برسم تا اینکه یه روز ظهر ساعت ۱ رفتم تو بیتاک واسه چرخیدن که یکی دیدم اسمش خاله نرگس بود که تو پروفایلش نوشته بود همه موارد سن و سال دختر و سیغه فراهم می‌کرد اما برای معرفی شارج پنجی ایرانسل می‌خواست منم تو درخواست نوشتم ده تومن شارژ میدم شیمیل معرفی کن بعد یه ساعت ادد کرد و اومد تو چت گفت واضع بگو چی میخوایی گفتم شیمیل یه دختر خوشگل مثل مهناز افشار اما شیمیل باشه گفت باشه اول شارج منم بجای ده تومن بیست تومن شارج فرستادم تشکر کرد گفت تا ساعت شش خبرت می‌کنم خلاصه ساعت از شش رد شد خبری نشد با خودم گفتم بیا اینم فضای مجازی همه دروغ که ساعت ۹ شب شد دیدم پیام داد گفت چند مورد دلخواهتو پیدا کردم انتخاب با خودته ۴ تا عکس فرستاد عکسها همونایی بود که آرزشو داشتم گفتم اینا چجوری هستن میدن یا میکنن گفت هر جور که تو بخوایی بعدش هم گفت تو که میخوایی بدی همون اول فهمیدم ولی خواستی بکنی هم میدن گفتم راستش بخوایی آره میخوام بدم اما اولین بارمه گفت پس در آینده حرفه‌ای گی میشی گفتم تا کمکم کنی آره خلاصه گفت قیمت دو ساعت دویست گفتم باشه بعدش گفت چون باحالی صد و پنجاه راضی می‌کنم بعدش شماره خواست منم دادم خلاصه یکی که خوشگل‌تر بود انتخاب کردم گفت بهت زنگ میزنن یه ساعت بعد گوشیم زنگ خورد همون شیمیلی بود که تو عکس دیدم قرار هماهنگی شد برای فردا خلاصه فردا قبل رفتن سر قرار رفتم حموم حسابی خودمو تمیز کردم رفتم سر قرار که دیدم یه ماشین پارس اومد دنبالم سوار شدم همونی بود که تو عکس دیدم تو راه گفت ظاهرن اولین بارته میخوایی بدی گفتم به گوش من رسوندن شما هم میدی هم می‌کنی گفت حالا کدومش میخوایی گفتم اومدم بدم حالا شاید منم کردم گفت باشه هر جور تو راحتی گفتم طاقت ندارم زود باش بریم امروز میخوام بشم زنت گفت از اول میدونستم بچه کونی کاریت نباشه خودم یه حال حسابی بهت میدم پولش هم ازمون گرفت خلاصه رسیدیم خونش کمی هم ازم پذیرایی کرد که خودشو لخت کرد گفت بیا ساک بزن منم به در یک قدمی آرزوهام بودم منم کیرش‌رو گرفتم برای ساک زدن اولین بار ساک می‌زدم که حرفه‌ای هم می‌زدم اونم وحشیانه عقب جلو می‌کرد تو دهنم میدونست که دارم لذت می‌برم که بعد چند دقیقه گفت همشو باید بخوری میخوام یه گی حرفه‌ای بشی در آینده خلاصه همشو خوردم تلخ بود اولین بار به روی خودم نیاوردم همشو خوردم بعدش باز ساک زدن مالوندن که کیرش دوباره سیخ شد یه کیر بیست سانتی گفت خب بچه کونی میخوام کونتوافتتاح کنم خلاصه با لیسیدن انگشت کرم سوراخمو باز کرد گفت حالا آماده شو که اومدم در گوشم گفت اولش درد داره بعدش تو بهشتی که آروم آرم تا ده سانتی برد تو گفت حالا وقت شلیکه یه سیلی محمکی زد به کونم یه دفعه با فشار همشو فرستاد تو اولش درد داشت که صدای بلندی دادم گفت خفه شو بعد چند دقیقه که دردش کم شد و منم غرق در لذت کون دادنم همه مدل فانتزی سکس منو گایید بعد بیست دقیقه گاییده شدنم کونم داغ شد آبش‌رو تو کونم خالی کرد بعدش خودش کمکم کرد که چجوری فشار بدم آب کیرم تو کونم بیاد که قطره‌قطره آبش از کونم می‌زد بیرون منم به آرزوهام رسیده بودم تشکر حسابی کردم گفت جنده خوبی خواهی شد گفتم یه روز هم من می‌کنمت گفت تو دیگه کیرت بلند نمیشه فقط باید بدی گفتم مثل خودت که جفتش هستی هم میدی هم می‌کنی گفتم امیدوارم بازم منو بکنی هر وقت دوس داشتی خلاصه لب گرفتن یه کم حال دیگه اون روز تموم شد این سر آغازی بود برای گی شدنم به شیمیل‌ها اگه خوشتون اومد باز هم‌داستان‌های دیگری هم دارم که چند شیمیل همزمان می‌دادم اون‌ها در قسمت‌های بعدی براتون می‌نویسم اگر خواستین فوش بدین به خودتون دادین هر کی گی هست داره بهترین حالشو تو سکس از دادن میکنه
[ "گی" ]
2017-09-07
0
16
14,548
null
null
0.003117
0
3,540
0.083234
0.198381
0.1
0.008323
https://shahvani.com/dastan/عشق-ساک-
عشق ساک
مرتضی
سلام من مرتضام تو یکی از شهرهای ساحلی زندگی می‌کنم یه دوستی دارم به اسم یاسین یه سال از خودم بزرگتره منو یاسین از زبانسرا باهم دوست بودیم پسری کاملا مذهبی ولی گی چند بار با هم سکس داشتیمو منو از کون کرده بود واقعا عاشق سکس باهاش بودم هیکل واقعا عالی داشتو یه کیرش زیاد بزرگ نبود ولی خوب کلفت بود. یه مدت یاسین مجبور شد به خاطر دانشگاش بره شهر دیگه و خیلی کم بیاد که باعث شد سکسامون قطع بشه یه بار که اومده بود اصرار داشت که باهم سکس کنیم ولی مکان نداشتیمو تصمیم گرفتیم تو ماشین اینکارو کنیم با ماشین اومد دنبالم رفتیم سمت لب دریا گفتیم شاید جایی پیدا کنیم که کارمونو انجام بدیم ولی جای مناسبی پیدا نکردیم برا سکس به گشتن ادامه دادیم تا یه جای کوچیک پیدا کردیم چون اونجام امن نبودو هر لحظه امکان داشت کسی بیاد یاسین از سکس گذشتو به ساک قانع شد. کیرش‌رو خوشگلشو از تو شلوارش اورد بیرونو منم شروع کردم به خوردن کیرش وای کیرش عالی بود مزه شاشم یکم گرفته بود. هی کیرش‌رو عقب و جلو می‌کرد تو دهنم دهنمو گایید با کیرش احساس کردم هی کیرش داره تکون میخوره فهمیدم میخواد آبش بیاد تند‌تر براش ساک زدم که یه دفعه یه نعره بلند زدو کل آبش‌رو تو دهنم خالی کردو منم آبش‌رو قورت دادم وای که چه آب کیرش خوشمزه بود. بعدش منو رسوند خونه و بعد اون روز دیگه هیچ خبری ازش ندارم و از شهر ما کلا رفته امیدوارم باز برگرده
[ "گی" ]
2018-02-19
0
17
2,474
null
null
0.00674
0
1,195
0.07952
0.200327
0.1
0.007952
https://shahvani.com/dastan/ماجرای-کونی-شدن-من_1
ماجرای کونی شدن من
رضا کون
سلام اسمم رضا هست ۲۲ سالمه خاطره ایی که می‌خوام براتون بگم مال ۴ سال پیشه که برای کار رفتم یه شهر دیگه اینم بگم که با دایی آم و دو تا از دوستاش بودم یکی از دوستاش که اسمش علی بود دایما تو ماشین به من نگاه می‌کرد اما من توجهی نمی‌کردم تا وقتی‌که رسیدیم اون روز رو رفتم سرکار بعد داییم از جای ما رفت و من با دو تا از دوستان دایی‌ام تنها موندم همون شب خسته‌ام بودم رفتم بخوابم که علی هی می‌خواست جای من بخوابه من نمی‌خواستم اما اون اصرار کرد و در نهایت راضی شدم و چون خسته بودم زیاد مقاومت نکردم و زود خوابیدم نمی‌دونم ساعت چند بود که یه دست رو روی کونم احساس کردم چیزی نگفتم تا ببینم چیکار میکنه بعد شروع به نوازش کونم کرد. خیلی خوشم اومده بود و سوراخم رو نوازش می‌کرد رون هام و دوباره کونم رو نفسم به زور در می‌اومد تو اوج لذت بودم کیرم شق کرده بود فکر می‌کنم فهمیده بود بیدارم به بغل برگردوندم کیرم رو گرفت وای خدا چه لذتی داشت بعد شلوارم رو آرام در آورد سر کیرش یه تف زد و آرام با انگشتش کمی سوراخ رو باز کرد و شروع کرد و کیرش رو آرام سرش رو کرد تو یه چند لحظه وایستاد تا جا باز کنه بعد شروع کرد به کردنم چند تا تلمبه زد و آبش اومد بعد من تا به خودم آمدم دیدم که‌ای وای الکی الکی کونم رو دادم بعد خواستم تلافی کنم بهش چسبیدم اما اون واکنشی نشون نداد اما بعد از مدتی گفتم پشتم رو بهش می‌کنم و تا کیرش رو در آورد مچش رو می‌گیرم و یه فصل می‌زنمش خودم کونم رو تف زدم و کیرش رو هم اما نمی‌دانم چی شد که وا دادم و اون وحشیانه کیرش رو تا آخر تو کونم کرد وای داشت گریه‌ام در می‌اومد و می‌خواستم جیغ بزنم و اون بعد چند لحظه وحشیانه من رو کرد و تمام آبش رو ریخت تو کونم وای چه داغی داشت چه حالی کردم آنقدر داغ بود که دلم نمی‌خواست داغیش هیچ موقع از وجودم بره از اون جا به بعد بازم کون دادم که اگر فرصتی شد می‌نویسم
[ "گی" ]
2017-07-03
0
18
6,653
null
null
0
0
1,605
0.076166
0.231469
0.1
0.007617
https://shahvani.com/dastan/كاسه-انار
کاسه انار
ی ز
از ۱۷ سالگی همیشه دلم پیشش بوده و است. ۲۱ سال داشتم که تو آژانس بودم و یه کاسه انار دون شده دستم بود و هیجان داشتم و تصورسکس با او را می‌کردم، انار که می‌خوردم توی دهنم با زبونم فشارش می‌دادم که مزه آبش رو بیشتر بفهمم و تصور می‌کردم که خایشو کردم دهنم و آب کیرش میپاشه تو دهنم... so yummy. تا در خونش با تصورات خودمو رسوندم دگه داشتم روانی می‌شدم که برم داخل تو اتاقش کیر و خایه هاشو دو لپی بخورم. در پایین که باز شد بدو بدو رفتم بالا، به در آپارتمانش که رسیدم تا که خواستم درو باز کنم از پشت منو گرفت و برگردوند و ازم خواست که با لباس روی پله‌ها براش داگی استایل بشم. من هم از خدا خواسته زود تند سریع شلوارم رو آوردم پایین و داگی شدم و he start fucking me... و من همچنان کاسه انارم دستم بود و همین تور که فشار می‌داد من انار می‌خوردم و تصور اینکه خایش تو دهنمه رو می‌کردم و بیشتر و بیشتر می‌خواستم... و در آخر من خوابوندمش روی پله و هر دو خایه هاشو کردم دهنم و با زبونم فشار می‌دادم و انگشتم رو می‌زدم به نوک کیرش... و اون از وحشت لذت فقط فریاد می‌زد... و در اخر مصل همیشه آبش‌رو ریخت تو دهنم... yummy yummy ?? ? الان ۱۲ سال از اون روز می‌گذرد و من همچنان حسرت اون انارها و خایه هارو دارم ???
[ "گی" ]
2019-05-15
0
24
25,511
null
null
0.022451
0
1,093
0.061259
0.529437
0.1
0.006126
https://shahvani.com/dastan/چند-نفر-و-یک-کون
چند نفر و یک کون
یوسف
سلام دوستان اسم من یوسف هستش ۱۶ سالمه قدم ۱۶۰ قیافمم متوسطه. (داستان مالش دختر خاله و لاپایی هم من نوشتم)... این داستان بر میگیرده به تابستون پارسال. روستای ما باغ زیاد داره و خیلی بزرگه و همینطور تو بعضی باغاش استخر داره که بعضی هاشون میتونی بری شنا کنی... داستان از اونجایی شروع میشه که ما تو روستامون یک کون داریم اسمش امیر حسینه پدرش چند ساله فوت‌شده کون گرد و بزرگی داره که از روی شلوار کردی معلوم میشه. ما یک روز تصمیم گرفتیم بریم یکی از این استخر‌ها (این امیر حسینو من هزار بار کردم اینی داستانی که میگم ۵ نفری کونش گزاشتیم) منو دو تا از پسر خاله هام و پسر داییم و رفیق شیشم داشتیم می‌رفتیم که اینو تو راه دیدیم گفتیم بیا اونم قبول کرد رفتیم اونجا چون استخر کشاورزی بود ابش هم سرد بود اول کسی جرات نکرد بپره تو استخر من چون شنا از بقیه یکم بهتر بود اول پریدم و بعد بقیه همه امدن تو استخر داشتیم شنا می‌کردیم و همه مون اینو هی انگل می‌کردیم منم از زیر اب رفتم و طی یک حرکت که خودم نفهمیدم چجوری ولی شورتش کامل از پاش در امد و دست من بود من بهش گفتم یه به همه ما بده وگرنه بدون شورت باید بری خانتا و چون از ما کوچک‌تر بود قبول کرد از استخر امدیم بیرون رفتیم خودمونو خشک کردیم بعد پسر داییم تا موقع یک جا زیر درخت درست کرد که بریم اونجا بکنیمش رفتیم زیر درخت و اول این رفیقم پرید و از لاپایی کردش منم رفتم به بهانه دستشویی اونور و گوشیمو یواشکی ورداشتم و ازش فیلم گرفتم خودشم اخر فهمید ولی چیزی نمیتونست بگه رفیقم که ابش امد رفت کنار و پسر داییم رفت اونم کرد و ابش امد نوبت من که شد اوا یکم لاپایی کردم یک‌دفعه کیرم و اوردم بالا و با یک فشار تا نصفه کردم تو کونش که دیدم داره گریه میکنه مث این مار‌ها هی خودشو کشو تاب میده جیغ می‌زد که دیگه نمیدم و ا ز این حرفا یکمم از کونش خون امد برا همین ما ترسیدیم و ولش کردیم دوباره گفتیم بریم تو استخر یکم دیگه شنا کنیم و برگردیم بریم خانه‌ای که تو روستا داشتیم (همه ما‌ها از شهریم بجز این امیرحسین و فقط بیشتر تتابستون رو تو ردستا هستیم) وقتی رفتیم تو استخر کسی کارش نگرفت، وقتی خواستیم بیایم بیرون کفشش تو استخر جا موند (استخرش گفتم که کشاورزی هستش و یکم سنگ و داره تهش با شن باید با کفش بری وگرنه پات زخم میشه) چون هوا سرد بود و خوشونو خشک کرده بودند و منم شنام بهتر بود گفت که من برم بیارم گفتم یک شرط داره گفت بگو گفتن باید فقط به من بدی اول گفت نه گفتم خاب خودت برو بیار که قبول کرد رفتم براش اوردم امد دوباره زیر درخته دراز کشید و گفت زود بکن و منم چون دوباره پریده بودم تو استخر و کیرم یخ‌زده بود حتی تخمام هم کوچک و جمل شده بودنه و اصلا حرکت نمی‌کردند یکم که روش بودم گفتم نمیشه حتی کیرم شق نشده بهش گفتم تا موقع دو تا پسر خالم بکننت بعد تا اینو گفتم این دو تا پسر خالم مث این کون ندیده‌ها رفتن روش و لاپایی کردن موقع من که شد منم کردم و آبم‌روهم لای پاش ریختم چون نفر اخر بودم موقع برگشت گفتم نگا ازت فیلم دارم و عکس بهش نشون دادم دقیق یادم نیس چند تا بود ولی قرار شد برا همه ما ساک بزنه تا به کسی نشون ندم قبول کردیم موقع ساک زدن هم از فیلم گرفتم و عکس که بعدا نتونه چیزی بگه و هر وقت گفتم بیاد بده بعد که ساک زد رفیتم یه سمت خانه ولی ساک که زد ابمون نیامد... با همین فیلما تو تابستون هزار بار دیگه کردمش... ممنون که خوندین (این داستان واقعی است و ساخته یک جقی نیس که تو بیشتر نظراتون مینویسین لطفا فحش ندید)
[ "گی" ]
2016-12-21
0
37
27,698
null
null
0.002368
0
2,963
0.044003
0.271993
0.1
0.0044